گاه نامه وارش

گاهی از بندر انزلی به روز میشود

گاه نامه وارش

گاهی از بندر انزلی به روز میشود

از هرچه بودن ِ حالای ما

 

 

(( آن روز که نم نم ِ بارانی هم می آمد،

 

اشتباه ما شمارش یکی در میان ِ حروف دریا بود

 

ما برای نوشتن ِ اسامی دوستانمان کلمه کم آورده بودیم

 

نمی گویم از هر چه بودن ِ حالای ما ،آینده هم آسوده خواهد گذشت،

 

اما لااقل یک حرفی بزن ، چیزی بگو !

 

پس این  همان، کمی آرامش ِ بی جهت کی خواهد رسید؟!

 

در حیرتم اینجا این بید سربه راه ... چرا ؟

 

چرا این همه خسته و خاموش از شکستن ِ سر شاخه های بلند ِ خود حرفی نمی زند!

 

آیا سکوت همیشه سر آغاز ِ تمرین ترانه و گفتگوی باران است!؟

 

پس تو که با فال ِ سبز علف آ شناتری، بگو کی باران خواهد آمد ؟ ))

 

قریب به یکسال است که کرکره وارش پایین آمده. و در این ده ماهه چه چیز ها که نشد!

مدتی است وبسایتی تحت لوای یکی از شرکت ها راه انداری شده است که فعلا مراحل آزمایشی اش را طی میکند.

دوست عزیزی که پس از خواندن تبلیغاتمان جلوی چشممان ایستاد و بر و بر نگاهمان کرد و گفت " ادبیاتشون منو کشته! " وبسایت زیبایی زده که دیدنش خالی از لطف نیست. اکنون ، آروین که همیشه ما را رنگین نامه می خواند و همیشه به نوعی به ما مخالفت میکرد ( با این حال همیشه با ما بود و مطالبش زینت بخش صفحات وارش) کمر همت بسته و به دنبال دنیای گمشده ای میگردد که زمانی ما دنبالش بودیم!

جمعه گذشته هم خبر دیگری شنیدیم...

-          وبلاگ جدید وارش را دیده ای... ( گوشمان تیز میشود!)

-          همونی که تو آلبوم عکسشونه؟

-          نه بابا! مثه اینکه یکی دیگه بازش کرده! یه مقداری هم بهشون بدو بیراه گفته...

-          آدرسش چیه؟

-          یادم نیست ولی تو forum تاپیک زده.

این را که شنیدیم سریع دست به کار میشویم تا ببنیم اوضاع چطور است. چقدر مورد حمله واقع شده ایم. کمی هم تعجب کرده بودیم که هنوز هم اسمی از وارش در کوچه و خیابان به گوش می رسد.

وبلاگ جدید را باز کردیم و بر خلاف انتظارمان با قلمی دیگر آشنا شدیم!

"وارش برای من همه چیز بود. امید را در غربت به من هدیه داد و به شهرم برگشتم. حالا نه وارش هست و نه شهر آن بود که بیقرارش بودم. صفحه به صفحه وارش را در کامپیوتر سفری ام ذخیره کرده ام. از امروز من وارشم تا شاید امید را به گردانندگان مجله وارش برگردانم."

"این صفحه ضد وارش نیست بلکه ضد رویه نزولی وارشی هاست. و تصمیم ندارم  با بی انصافی بر آنها بتازیم٬فقط دوست دارم به گردانندگان آن بگویم قدر فضایی که ایجاد کرده بودند را نداشتند و تقریبا همه چیز را بر باد دادند. به قول خودشان وقتی شروع کردند هیچکس نبود ولی حالا همه و از هر رنگی هستند. اما دیگر وارشی نیست. واقعا چرا؟ قبول میکنم که کار بزرگی بود اما جا زدن در روزی که همه کپی میکنند و سعی میکند وارش دیگری باشند اصلا درست نیست.  به هر حال این قصه سر دراز دارد و ما هم دلی پر تر !!"

 

وحالا ما نمیدانیم چکار کنیم! بخندیم، بگرییم، ناراحت باشیم و یا خوشحال. خوشحال از اینکه هنوز هم نام وارش زنده است و هنوز هم عده ای هستند که برای زنده نگهداشتن نامش تقلا می کنند. ناراحت از اینکه گذشته به یادمان می آید و ایام خوش... از اینکه وارش هنوز هم به شوک احتیاج دارد.

اما امیدواریم.

امیدواریم که وارش را روزی زنده کنیم. پر قدرت و پر صلابت.

شاید دوباره دست به کار شدیم و با کمک همه دوباره طرحی بر اندازیم و وارشی بسازیم  برای همه...

نظرات 7 + ارسال نظر
وارش جدید یکشنبه 30 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 03:29 ب.ظ http://wareshnew.blogfa.com/

سلام بر شما! من نمیدانم شما چرا از ساخته شدن سایتهای جدید همیشه نالیدید؟ من خصوصیات شما را خوب میشناسم. آدم های صبور و محفوظ به حیا که حداقل حقتان را در زمینه وارش نتوانستید بگیرید. بله! خودتان نتوانستید. کمی شل بودید و یوهو ول کردید. من دات نت شما را غرق شدن در دریا و دست و پا زدن وارش میدانم. اگرچه کار قشنگی است اما در کنار وارش اصلی وگرنه با آن پیشینه وارش این حقش نیست. پس اولین جفا را خودتان کردید. البته حق هم باید داد به شما که کمی تنها بودید. راستی من در مطالبم به هیچ وجه حمله نکردم. من وارش را فریاد زدم چون احساس میکنم شما وارش را دارید فراموش میکنید. امیدوارم جمله آخر شما به زودی رخ دهد. راستی آذر ماه نزدیک است. برای یک سالگی تعطیلی وارش چه برنامه ای دارید؟؟

س-الف یکشنبه 7 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 09:49 ق.ظ



در میان سکوت محافل قانونی: بازداشت های گروهی در غرب کشور










در تازه ترین یورش ها علیه مطبوعات در غرب کشور، مسئولین دانشگاه ارومیه در یک اقدام کم سابقه 6 نشریه دانشجوئی دردانشگاه این شهر را توقیف کردند.

فصل نامه "مانیشت"، گاهنامه "هه ناران"، فصل نامه "تریفه"، که نشریاتی کردی ـ فارسی بودند به همراه سه نشریه آذری ـ فارسی به نام های "اویانیش"، "یاشیل" و "کشاورز جوان" در چند روز گذشته به اتهام دامن زدن به مسائل قومی، ترویج افکار چپ، تضعیف حکومت اسلامی و اقدام علیه امنیت ملی توقیف شدند. قبل از این در دانشگاه ارومیه دو نشریه دیگر به نام های"زیلان" و "روژانو" توقیف شده بودند.

از سفر صفارهرندی شروع شد

اکنون بیش از دو ماه است که مطبوعات و نشریات غرب کشور که بیشتر آنها به دو زبان کردی ـ فارسی و آذری ـ فارسی منتشر می شوند در دشوارترین دوران خود بسر می برند. از دو ماه نیم پیش در پی سفر محمد حسین صفار هرندی، وزیر ارشاد به غرب کشور توقیف نشریات، بازداشت و احضار روزنامه نگاران و فعالان مطبوعاتی به طور فزاینده ای چهار استان غرب کشور را در برگرفت.

وزیر فرهنگ و ارشاد دولت احمدی نژاد در این سفر و در یکی از سخنرانی های خود در مورد چگونگی وضعیت مطبوعات، با عنوان این مساله که "تاکنون اگر روزنامه یا نشریه ای در این مناطق توقیف شده و گردانندگان آن تحت تعقیب و پیگرد قانونی قرار داشته اند، به دلیل آن بوده که بیش از 80 درصد مطالب منتشر شده در آنها مطالبی بوده که دارای محتواهای قوم گرایانه و تجزیه طلبانه به قصد تشویش اذهان عمومی بوده است"، رسما دستور توقیف این نشریات را صادر کرد.

سازمان نظارت بر مطبوعات غرب کشور هم با هماهنگی کامل با محافل امنیتی و نهادهای قضائی بعد از آن سفر دو ماه ونیم پرکار را پشت سر گذاشت و در بیشتر شهر های چهار استان غرب کشور این دستور وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی اجرایی شد. از همان روزی که صفار هرندی به سفر خود به غرب کشور پایان داد بلافاصله اقدامات سازمان نظارت بر مطبوعات شروع شد و در استان های کردستان و کرمانشاه مجوز نشر چهار نشریه به نام های "لیلاخ"، "غرب"، "نوای وقت" و "کازیوه" را لغو گردید.

در بسیاری از مواردتوقیف نشریات و جلوگیری از فعالیت های روزنامه نگاران، دستگیری و احضارها دامن فعالین حقوق بشری، مدنی، کارگری، دانشجوئی و زنان را نیز گرفت.

از تهدید تا دستگیری

اوج اقدامات برای اجرای دستور صفارهرندی وقتی بود که" اجلال قوامی" روزنامه نگار شناخته شده سنندجی بعد از چند بار احضار و بازجوئی در چندین تماس تلفنی مکرر توسط افراد ناشناس تهدید به مرگ شد. این روزنامه نگار با بیان این مساله در چندین مصاحبه اعلام کرد هر گونه امنیت روحی و روانی را از وی و خانواده اش سلب کرده اند. وی همچنین گفت در صورت ادامه این تهدید ها به مراجع بالای قضائی شکایت خواهد کرد.

به دنبال این مساله محافل امنیتی سنندج برای نشان دادن نفوذ خود در مطبوعات سنندج، دکتر ایرج عبادی، سردبیر هفته نامه "کرفتو" را غیابا از کار برکنار و یکی از وابستگان به سازمان نظارت بر مطبوعات را جانشین وی کردند. این اقدام پس از توقیف سه نشریه اصلاح طلب [آسو، آشتی و پیام مردم] صورت گرفت.

در ادامه این اقدامات، محافل امنیتی و قضائی این بار بر اساس شکایت وزارت اطلاعات، محمد صدیق کبودوند مدیر مسئول هفته نامه توقیف شده "پیام مردم" و مسئول سازمان دفاع از حقوق بشرکردستان را به شعبه اجرای احکام سنندج احضار کردند. این احضار به منظور اجرای حکم محمدصدیق کبودوند بود. دادگاه عمومی سنندج اتهام آقای کبود وند را نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی و ایجاد اختلاف بین اقشار مختلف جامعه از طریق طرح مسائل قومی و نژادی اعلام و وی را به تحمل یک سال حبس تعزیری، پنج سال محرومیت از شغل روزنامه نگاری و لغو امتیاز هفته نامه "پیام مردم" محکوم کرده بود. این حکم که حکم نهائی محمد صدیق کبودوند بود با اعتراض گسترده فعالین حقوق بشر و مطبوعاتی در غرب کشور روبرو شده و تاکنون این اعتراضات از زندان رفتن وی جلوگیری کرده است.

از طرف دیگر یک فعال مدنی و فرهنگی در شهر دهگلان به نام منصور مروتی به یک سال و نیم زندان محکم شد. در شهر سقز دوفعال کارگری به نام های "محمود صالحی" و "نجیبه صالح زاده" به دادگاه فراخوانده شدند. در سردشت "جلال جلالی زاده" روزنامه نگار و فعال مدنی بازجوئی و محاکمه شد. لقمان مهری عضو سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان به اتهام شرکت در تجمع اعتراضی حمایت از حقوق زنان مقابل دانشگاه تهران و همچنین به اتهام شرکت در اعتراضات تابستان گذشته در کردستان به 5 سال حبس و 25 ضربه شلاق محکوم شده است. وی قبل از این بارها مورد تهدید محافل امنیتی قرار گرفته بود. در مهاباد زینب بایزیدی فعال حقوق بشر و مسائل زنان به اتهام دعوت از زنان برای تجمع اعتراضی به دادگاه احضار شد. وی سال گذشته نیز بها همین اتهام، مدتی را در بازداشت به سر برده بود.

دستگیری های گروهی

روز سه شنبه 18 مهرماه نیروهای امنیتی در سنندج با حمله به دفتر هفته نامه سیاسی "روژهه لات" ضمن تفتیش دفتر این نشریه و بردن کامپیوترها، سه عضو هیات تحریریه آن را نیز دستگیر و به نقطه نامعلومی انتقال دادند. رضا علیپور دبیر بخش فارسی، فرهاد امین پور دبیر بخش کردی و سامان سلیمانی مدیر داخلی، سه عضو دستگیر شده این نشریه هستند که هنوز از وضعیت و مکان نگهداری آنان خبری منتشر نشده است. بنا به گزارش پایگاه انترنتی "انسانیت" وابسته به سازمان دفاع از حقوق بشر، اتهام این سه روزنامه نگار ابتدا همکاری با شرکت انترنتی گلدکوئست اعلام شد. اتهامی که از سوی مدیر مسئول این نشریه و همچنین خانواده های آنان تکذیب شد.

اما بعد از مدتی رئیس دادگستری سنندج در مصاحبه با ایرنا ضمن تائید دستگیری این سه روزنامه نگار اتهام آنان را دریافت مبالغ هنگفتی از کسانی که در شمال عراق به قصد تبلیغات قوم گرایانه در کردستان ایران و تشویش اذهان عمومی در جهت تضغیف جمهوری اسلامی فعالیت می کنند، اعلام کرد. رئیس دادگستری سنندج اقدام افرادی را که این مبالغ را در اختیار این روزنامه نگاران گذاشته اند دخالت در امور کشور دانست و گفت: "این افراد مستوجب تعقیب کیفری می باشند."

هنوز از طرف هیچ منبع موثق دیگری این اتهام اعلام و یا تائید نشده است. این اتهام درحالی از سوی رئیس دادگستری علیه آنان اعلام می شود که در چند روز گذشته 200 نفر از فعالان مطبوعاتی و حقوق بشری با انتشار بیانیه ای تحلیلی خواستار آزادی فوری این سه روزنامه نگار شده اند.

از طرف دیگر همزمان با اعلام اتهام علیه این سه روزنامه نگار، سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان خبر از احضار مجدد چهار نفر از گردانندگان روزنامه توقیف شده "آسو" داد. حسین احمدی نیاز مدیر مسئول، جلیل آزادیخواه سردبیر، عدنان حسن پور عضو شورای نویسندگان و صدیق مینایی خبرنگار هفته نامه مزبور چهار عضو این هفته نامه هستند که به اتهام اقدام علیه امنیت ملی و تبلیغات تجزیه طلبانه به دادگاه احضار شده اند.

این افراد در شهریورماه گذشته یک بار بدون حضور وکیل محاکمه شده بودند. شایان ذکر است که هفته نامه "آسو" به دنبال ناآرامی های تابستان سال گذشته در کردستان توقیف شده بود.


سامناک آقایی



منبع: روزنامه اینترنتی روز


س-الف یکشنبه 7 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 10:29 ق.ظ



خودکشی در ایران "اپیدمی" شده










دومین علت مرگ ایرانیان

بیمارستان لقمان در تهران هر روز شاهد انتقال چندین بیمار است که در مناطق مختلف تهران دست به خودکشی می زنند. مسئولان این بیمارستان و مسئولان بیمارستان های مشابهی که در سراسر کشور به طور تخصصی به مسمومیت و سوانح این چنینی می پردازند، تلاش می کنند تا کمتر اخبار و آمارهای مربوط به خودکشی رسانه ای شود بخشی از این خودداری به سیاست های دولتی بازمی گردد و بخشی نیز به نظر گروهی از کارشناسان که انتشار اخبار خودکشی را موجب تسری و فراگیری آن می دانند.
روزنامه صدای عدالت خرداد ماه گذشته سخنان رییس سازمان پزشکی قانونی را منتشر کرد که به طور رسمی تاکید کرده بود: "آمار خودکشی نباید لو برود". با این حال هر روز کمابیش اخبار مربوط به خودکشی های منجر به مرگ منتشر می شود، هرچند چندین برابر آن خودکشی های موفق یا ناموفق توسط بیمارستان ها ثبت می شود. در نقاط دور افتاده تر که حتی آمار خودکشی هم ثبت نمی شود این در حالی است که نتایج یک تحقیق در استان ایلام نشان می دهد از میان 266 نفر اقدام کننده به خودکشی مورد مطالعه، در مورد 195 نفر یعنی 73 درصد خودکشی ناموفق و در مورد 71 نفر یعنی 27 درصد خودکشی منجر به مرگ شده است.
با انتشار این خبر که "دومین علت مرگ و میر در ایران خودکشی است و زنان بیشترین قربانی این نوع مرگ در ایران هستند"، توجه رسانه ها باردیگر به افزایش آمار خودکشی جلب شد. ایست قلبی البته گوی سبقت را از خودکشی ربوده و در مقام اول علت مرگ ایرانیان قرار گرفته است.
دکتر حسن زاده، پژوهشگری که بر روی خودکشی زنان در ایران تحقیق کرده در کارگاهی که به مناسبت روز جهانی بهداشت روان در موسسه تحقیقات، بازتوانی و بهبود زندگی زنان برگزار شد، ضمن تایید اینکه خودکشی دومین علت مرگ و میر در ایران است، گفته: "درحالی که در دنیا به ازای خودکشی هر سه مرد یک زن خودکشی می کند، در ایران نسبت خودکشی زنان نسبت به خودکشی مردان پیشی گرفته و از این نظر تنها در دو کشور هند و چین چنین نسبتی از ایران بیشتر است".

خودکشی آدم های سالم

اگر چه صاحب نظران می گویند علت خودکشی بیش از هر چیز بیماری های روانی و به خصوص افسردگی شدید است، و گروهی نیز بر این باورند که خودکشی ریشه های ژنتیک دارداما تحقیقات انجام شده در کشور از تغییر علت خودکشی در ایران خبر می دهد. بر اساس تحقیقی انجام شده در بیمارستان رازی رشت طی تابستان 83، از بین مجموع 240 نفری که پس از اقدام به خودکشی به این بیمارستان منتقل شده اند؛"مهمترین علل زمینه ساز خودکشی در این مطالعه اختلافات خانوادگی [54. 6 درصد]، مشکلات عاطفی [18. 8 درصد]، مشکلات اقتصادی [8. 3 درصد]، مشکلات جسمی و روحی [7. 9 درصد] و سایر علل [7. 9 درصد] بود و در 2. 5 درصد موارد علت خاصی وجود نداشت.
محققان در جریان این پژوهش همچنین به این نتیجه رسیدند که "تفاوت علل زمینه ساز در متاهلین و غیر متاهلین از نظر آماری معنی دار بوده" است. آنها در نتیجه تحقیق خود تاکید کرده اند که "اختلاف خانوادگی مهمترین عامل زمینه ساز خودکشی است که بیانگر لزوم ایجاد مراکز مشاوره برای نوجوانان جهت شناخت نیازهایشان، پاسخ به پرسشها و ارائه راهنمایی و حمایت از آنهاست". "مشکلات عاطفی" دومین عامل خودکشی عنوان شده که جوانان را تهدید می کند، و توصیه شده که" جوانان باید تشویق به یافتن کمکهای تخصصی شده و ضمن بیان دقیق احساساتشان به فرد متخصص، راهنمایی مناسب را دریافت نمایند".
در تحقیق مشابهی که توسط پنج کارشناس دانشگاه علوم پزشکی بهشتی تهران، درباره علت خودکشی در استان کرمان در سال های اخیر انجام شده؛ "بستگان فرد درگذشته تنها در 32 درصد موارد بیماری روانی را علت خودکشی می دانستند و فقط 4 درصد افراد سابقه مراجعه به روانپزشک داشتند". کارشناسان در این تحقیق تاکید کرده اند که "به نظر می رسد در استان کرمان الگوی زمینه ای با میزان متوسط و پایین وجود دارد که اخیرا با یک اپیدمی در شهر کرمان و جنوب استان روبرو هستیم". این درحالی است که میزان خودکشی استان کرمان با استان هایی مثل ایلام و کرمانشاه، که خودکشی در آن ها بسیار شایع شده قابل مقایسه نیست.
گروهی دیگر از پژوهشگران بخش روانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی مازندران نیز در تحقیق مشابهی بر روی خودسوزی در استان مازندران، که به یکی از روش های اصلی خودکشی در ایران بدل شده به این نتیجه رسیده اند که از میان 318 مورد خودسوزی مورد مطالعه در طی سه سال که 83 در صد قربانیان آن زنان بوده اند، بیش از "62 در صد آنها بطور تکانه‏ای اقدام به خودسوزی کرده بودند". این پژوهشگران علت اصلی این اقدامات را "کشمکش های زناشویی و خانوادگی" ذکر کرده اند.
حاصل پژوهش های گروهی از محققان دانشگاه علوم پزشکی و توانبخشی در استان ایلام، که "در سال های اخیر خودکشی در آن به یک اپیدمی تبدیل شده"، در هشت سال منتهی به سال 80 "حاکی از وجود دو روند افزایشی متفاوت برای خودکشی و اقدام به خودکشی در سال های مزبور در ایلام است". اول اینکه"میزان اقدام به خودکشی همواره بیش از میزان خودکشی بوده است. گرچه میزان های خودکشی و اقدام به آن در زنان بیش تر از مردان بوده، ولی خودکشی مردان نیز روندی افزایشی داشته است. میزان خودکشی در روستائیان و میزان اقدام به خودکشی در شهرنشینان بیش تر بوده است". دوم اینکه "میزان خودکشی در دو گروه شغلی بیکار و خانه دار رو به افزایش است". نتایج یک تحقیق مشابه درباره علت افزایش خودکشی در جیرفت نشان می دهد که اغلب اقدام کنندگان به خودکشی "احساس بدبختی، تحقیر، کمبود عاطفی و نابرابری" داشته اند.

روش های عجیب

به گفته دکتر حسن زاده، روش های خودکشی در ایران نیز در حال تغییر هستند. خودسوزی، به 50 درصد روش های خودکشی زنان که بیشترین اقدام کنندگان به خودکشی در کشور هستند بدل شده است. در عین حال تحقیقات دیگر نشان می دهد که استفاده از دارو، سم و پارگی عروق نیز در کنار حلق آویز کردن، سقوط از ارتفاع به روش های خودکشی در کشور افزوده شده اند. در حالی که استفاده از دارو نشانگر تصمیم قبلی در اقدام به خودکشی است، نسبت 50 در صدی خودسوزی در زنان اقدام کننده به خودکشی نسبت به سایر روش ها، خود می تواند بیانگر تصمیم ناگهانی آنها باشد.
روش های عجیب دیگری نیز در چند سال گذشته گزارش شده است. از جمله شیوع اپیدمی خودکشی با قرص برنج که در ماه های اخیر علاوه بر مناطق شمالی کشور، به تهران نیز رسیده است. اخبار منتشر شده در مورد دختران دانش آموز در چند منطقه تهران حاکی از آن است که علت مرگ استفاده از قرص برنج بوده است. استفاده از این روش به گفته برخی کارشناسان نشانه اوج خشم در فرد اقدام کننده است چرا که با توجه به کشنده بودن آن احتمال نجات تقریبا نا ممکن است. یک روش عجیب دیگر که در لرستان شایع شده خودکشی بر اثر گچ خوری است. پژوهشگران در تحقیقی در استان لرستان به این نتیجه رسیده اند که 45 در صد موارد اقدام به خودکشی با گچ در گروه سنی 10 تا 19 سال قرار داشته، و اکثریت بیماران را دانش آموزان تشکیل داده اند.

خودکشی کودکان

شاید باور کردنی نباشد اما آمار خودکشی کودکان در کشور نیز در سال های اخیر نگران کننده است. بر اساس بررسی مواردی از خودکشی کودکان مراجعه کننده به بیمارستان لقمان که در سال 84 در مجله پزشکی قانونی منتشر شده است در فاصله سال 78 تا 82 در مورد 60 کودکی که پس از خودکشی به این بیمارستان منتقل شده اند نشان می دهد که آنها تنها 6 تا 13 سال سن داشته اند. بر اساس گزارش منتشر شده در این باره امیدوار رضایی از اعضای مجلس و طاهره ثقه الاسلام دو پژوهشگری که این تحقیق را انجام داده اند تاکید کرده اند که تعداد کودکان اقدام کننده به خودکشی بیشتر از این بوده است. "از این تعداد 62 درصد پسر و 38 درصد دختر بوده اند. خودکشی ها در روزهای آخر هفته و در ساعات 6 تا 12 شب بیشتر انجام گرفته و مهم ترین عوامل استرس زا، خانواده گسسته و مشکلات تحصیلی بوده و در 93 درصد موارد خودکشی با دارو انجام گرفته بود". این تحقیق نشان می دهد که "از نظر بیماریهای زمینه ای، افسردگی بیشترین بیماری را شامل می شده و 40 درصد کودکان نیز رفتار خودکشی را از طریق تلویزیون و در مراتب بعدی از مادر و افراد خانواده یاد گرفته بودند".
"خودکشی به دومین عامل مرگ در کشور تبدیل شده است"، اما به نظر می رسد در میان مسئولان کشور گوشی برای شنیدن صدای ممتد این زنگ وجود ندارد. در باور مقامات کشور و شاید در باور اکثر مردم خودکشی امری شخصی و در نهایت گناهی نابخشودنی به شمار آید که در اسلام هم حرام اعلام شده است. این اما تمام ماجرا نیست چرا که پژوهشگران می گویند از هر سه نفری که خودکشی می کنند تنها در مورد یک نفر بیماری های روحی مانند افسردگی نقش داشته، و در نزدیک به 75 در صد موارد، افراد به دلایل بیرونی خودکشی کرده اند.








منبع: روزنامه اینترنتی روز 7 آبان 1385


میترا سه‌شنبه 9 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 09:35 ق.ظ

بیانیه کانون نویسندگان ایران

سانسور به اوج خود رسیده است

مردم آگاه و آ زاده ایران و جهان

دستگیری پیاپی نویسندگان، روزنامه‌نگاران، دانشگاهیان و فعالان اجتماعی، فرهنگی و کارگری هم‌چنان ادامه دارد. روزنامه‌ها یکی پس از دیگری تعطیل می‌شوند و مجازات شلاق برای فعالان دانشجوئی در نظر گرفته می‌شود. اخیرا روش جدیدی برای توقیف مطبوعات و توقف نشر کتاب در پیش گرفته شده است.

از جمله این که همراه با توقیف روزنامه‌ها دفتر آن ها پلمب و اموالشان توقیف و اعضای هیات تحریریه دسته جمعی دستگیر می‌شوند. این شیوه‌های جدید در تئاتر، سینما و موسیقی نیز به اجرا درآمده است. در بخشی از این روش‌ها عناصر سرکوب و فاقد صلاحیت به مسئولیت گمارده می‌شوند. در روزهای اخیر نشریات زیادی در شهرهای تهران، سنندج، مشهد، اهواز و دیگر شهرها توقیف شده‌اند.
کانون نویسندگان ایران به دنبال هشدارهای قبلی اعلام می‌دارد که جامعه فرهنگی و هنری ایران در این باره سکوت نخواهد کرد.


کانون نویسندگان ایران

۱۳۸۵/۸/۲

وارشجو سه‌شنبه 9 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 09:49 ق.ظ

وضعیت نابسامان خوابگاه‌های دانشجویان دانشگاه شهر کرد

دانشجویان دانشگاه شهر کرد پس از گذشت یک ماه از سال تحصیلی، هنوز فاقد خوابگاه هستند. ١٣۰ تن از دانشجویان ناگزیر شده‌اند، در نمازخانه، سالن مطالعه و یا در اتاق‌های دانشجویان دیگر بخوابند.

تحصن دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی شیراز

تعداد ۲۰۰ تا ۲۵۰ دانشجوی دانشگاه علوم پزشکی شیراز، صبح امروز، در اعتراض به شیوه‌ی آموزش پزشکی در این دانشگاه دست به تحصن زدند. طبق اظهارات دانشجویان، این دانشگاه بیش از امر آموزش به دنبال ارائه‌ی خدمات درمانی به بیماران است. روز گذشته نیز دانشجویان برای اعتراض از حضور در بیمارستان‌های تحت نظارت دانشگاه خودداری کرده و امروز نیز این شیوه‌ی اعتراض ادامه خواهد داشت. دانشجویان اعلام کرده‌اند، در صورتی که تا پایان امروز پاسخی دریافت نکنند از حضور در بخش اتفاقات و اورژانس نیز خودداری خواهند کرد. تحصن دانشجویان از هفته‌ی پیش آغاز شده و تاکنون ادامه و گسترش یافته است



مازیار سه‌شنبه 9 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 10:17 ق.ظ

به مناسبت ۱۳ آبان، روز دانش ‎ آموز

دگرگونی بنیادین نظام آموزشی ایران، ضرورتی اجتناب ‎ ناپذیر
جا دارد در آستانه ‎ ی ۱۳ آبان، روز دانش ‎ آموز، یادی از این روز در تاریخ انقلاب ۱۳۵۷ بکنیم و نظری هر چند کوتاه بر ضرورت تحول بنیادین نظام آموزشی در ایران بیافکنیم.

سال تحصیلی ۱۳۵۸ – ۱۳۵۷ در حالی آغاز شد که توده ‎ های انقلابی مردم ایران دیگر ماه ‎ ها بود که تظاهرات گسترده ‎ ی خود را برای سرنگونی رژیم ستم ‎ کار شاه شروع کرده بودند. کارگران و عموم زحمتکشان با اعتصابات نامحدود و سیاسی ضربات کاری بر پیکر رژیم وارد آورده بودند و عزم راسخشان را برای پایان دادن به حیات رژیم به نمایش درآورده بودند. پس بی ‎ سبب نبود که دانش ‎ آموزان هم که اکثریت بزرگ آنها فرزندان همان کارگران و زحمتکشانند سال تحصیلی سرنوشت ‎ سازی را آغاز نمایند. آنان نیز این سال تحصیلی را با اعتصاب و تظاهرات در هر مدرسه و هر کوی و برزن شروع کردند. روز ۱۳ آبان ۱۳۵۷ نقطه ‎ ی عطفی در اعتراضات دانش ‎ آموزی بود. در این روز دانش ‎ آموزان دسته دسته از مدارس خود رهسپار دانشگاه تهران شدند، جایی که مردم و دانشجویان تجمع کرده و بر ضد رژیم شاه شعار می ‎ دادند. دیری نپایید تا این که تعداد دانش ‎ آموزان از انبوه جمعیت حاضر بیش ‎ تر شد. در این هنگام مأموران پلیس و ارتش شاه به دستور فرماندهان قاتلشان ابتداء اقدام به پرتاب گاز اشک ‎ آور کردند و سپس برای کشتن دانش ‎ آموزان از سلاح ‎ های خود استفاده نمودند. تیراندازی به دانش ‎ آموزان موجب به خون غلتیدن ده ‎ ها تن ازآنان و جراحت صدها نفر دیگر شد. نزدیک به شصت دانش ‎ آموز و نوجوان از پای درآمدند، کسانی که با شعارهایی همچون «مرگ بر شاه» و «اعتصاب، اعتصاب، مدرسه ‎ ی انقلاب» به دانشگاه تهران آمده بودند.

شکست انقلاب ۱۳۵۷و تثبیت یک رژیم ارتجاعی و واپسگرا وضعیت مصیبت ‎ بار و وخیمی را بر نظام آموزشی و طبعاً دانش ‎ آموزان حاکم نمود. کتاب ‎ های درسی مملو از خزعبلات مذهبی و خرافات دینی شدند. اختناق حاکم بر کل جامعه به سطح مدارس – از دبستان تا دبیرستان – امتداد یافت. خبرهایی که در همین چند روز پیش انتشار یافته از سویی خود گویای وخامت اوضاع و از سوی دیگر وحشت از امکان رشد و اعتلای مبارزات دانش ‎ آموزی است.

شخصی به نام عبدالرحمان توفیقیان که معاونت «فرهنگی» اداره کل زندان ‎ ها و اقدامات تأمینی کهگیلویه و بویراحمد را به عهده دارد در ملاقاتی که با مسئولان آموزش و پرورش این استان داشت اعلام کرد که فقط در این استان ۱۵۰ دانش ‎ آموز با جرم ‎ هایی مانند سرقت و قتل در یاسوج زندانی هستند.

کابینه نظامی – امنیتی حاکم تصمیم دارد پس از یک دهه دوباره اشخاصی را به نام «مربیان پرورشی» به مدارس بازگرداند. این افراد در واقع وظیفه ‎ ای به جز تحمیق و سرکوب بیش ‎ تر دانش ‎ آموزان به عهده نخواهند داشت. بر اساس آخرین اخبار منتشر شده در رسانه ‎ ها، این ارگان بازسازی ‎ شده ‎ ی سرکوب از سال تحصیلی جدید دوباره آغاز به کار کرده است.

***

نظام آموزشی مطلوبی که معلمان و دانش ‎‎ آموزان می ‎‎ توانند برایش مبارزه کنند باید این امکان را به هر نوجوان بدهد تا بتواند دانش و توانایی ‎‎ های لازم را برای درک جامعه و جهان کسب کند و برای تغییر و هدایتش به سوی رفاه و بهروزی تلاش کند.

هم اکنون نوجوانان در مدارس از برابری برخوردار نیستند. ساختار، روش ‎‎ ها و محتوای آموزشی مدارس خود موجب نابرابری ‎‎ های فزاینده ‎‎ اند. بسیارند دانش ‎‎ آموزانی که دوره ‎‎ ی ابتدائی را به پایان می ‎‎ برند بدون آن که توانسته باشند آموزش ‎‎ های پایه ‎‎ ای را برای ادامه ‎‎ ی تحصیل کسب نمایند.

از آن جایی که دیکتاتوری در عمل مخالف دانش و حقیقت است، نظام آموزشی ‎‎ اش را عاری از مطالب لازمی کرده است که به دانش ‎‎ آموز کمک کند تا جامعه را دریابد و بشناسد. روحیه نقاد در نظام آموزشی کنونی جایی ندارد.

تمام دانش ‎‎ آموزان، فارغ از نیاز مالی و معیشتی باید بتوانند از آموزشی نظری و عملی برخوردار شوند. در نظام آموزشی مطلوب باید کار عملی ونظری تلفیق شوند. در نظام آموزشی مطلوب باید راه را برای حداکثر آشنایی دانش ‎‎ آموزان با علوم، فن ‎‎ آوری ‎‎ ، فلسفه ‎‎ ، تاریخ، روابط اقتصادی و اجتماعی و فرهنگ ‎‎ ها بازگذاشت که این خود مستلزم جدایی کامل مدارس از هر گونه دین و مذهبی – چه رسمی و چه غیررسمی – است.

یک نظام آموزشی مطلوب نباید جلوی نقد و انتقاد را بگیرد و اجازه دهد که دانش ‎‎ آموز به علل بی ‎‎ عدالتی ‎‎ ها پی ببرد و راه ‎‎ های مبارزه با آن را بیاموزد. نظام آموزشی مطلوب باید به هر دانش ‎‎ آموز فرصت دهد که بتواند در حرکات اجتماعی و سیاسی شرکت کند و از امکانات ارتباطی و فرهنگی حداکثری بهره ببرد.

هر گونه تبعیض ملیتی، جنسی و اجتماعی باید از نظام آموزشی رخت بربندد و دولت باید مؤظف گردد تا انواع امکانات، از کتاب و دفتر گرفته تا هزینه ‎‎ ی حمل و نقل و وسایل نوین آموزشی از قبیل رایانه و اینترنت را برای عموم دانش ‎‎ آموزان فراهم آورد. مسلم است که برابری دانش ‎‎ آموزان زمانی میسر است که مدارس خصوصی نباشند و بر اساس قوانین اقتصادی غیرانسانی سرمایه ‎‎ داری اداره نگردند.

نظام آموزشی مطلوب باید بدون برو و برگرد به دانش ‎‎ آموزان و معلمان این امکان را بدهد که در تدوین مواد آموزشی و سازماندهی زندگی تحصیلی و مقررات مدارس شرکت مستقیم داشته باشند. در این نوع از نظام آموزشی والدین دانش ‎‎ آموزان باید در تماسی مستقیم با مدرسه باشند.

شک نباید کرد که نظام آموزشی مطلوبی که از آن به کوتاهی سخن رفت مطلقاً در چارچوب چنین سیستم حاکمی میسر نیست. بنابراین گام نهادن در جهت استقرار چنین نظامی خود مستلزم مبارزه ‎‎ ای همه جانبه بر ضد این سیستم و پایان دادن به حیات آن است. دانش ‎‎ آموزانی که روز ۱۳ آبان ۱۳۵۷ در دانشگاه تهران با گلوله ‎‎ های نظامیان و مأموران پلیس رژیم شاه به خون غلتیدند برای چنین نظامی مبارزه می ‎‎ کردند. از آن روز بیست ‎‎ و هشت سال گذشته است، باید آرمان ‎‎ ها و یادشان را در نبرد با دیکتاتوری پاس داشت.

[ بدون نام ] سه‌شنبه 9 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 10:26 ق.ظ

۱-
"مجلس به ما عیدی داد، یک نان آجری داد"

روز یکشنبه و دوشنبه، ده‌ها کارگر در جلوی مجلس گرد هم آمده و در اعتراض به اقدام کمیسیون صنایع و معادن مجلس ارتجاعی جمهوری اسلامی مبنی بر اصلاح مفادی از قانون کار تحت عنوان طرح رفع موانع تولید و سرمایه‌گذاری دست به تحصن زدند. از جمله شعارهای کارگران معترض در مقابل مجلس چنین بود: "مجلس به ما عیدی داد، یک نان آجری داد"، "کمیسیون صنایع، خجالت، خجالت!" ، "وزیر کار حیا کن، کارگر را رها کن".

کارگران در این اقدام اعتراضی خشم و انزجار خود را از حامیان سرمایه‌داران و عزم خود را برای ادامه‌ی مبارزه برای جلوگیری از تصویب این طرح ضد کارگری اعلام کردند.
۲-


اعلام تحصن کارکنان رسمی کتابخانه‌ها

قرار است، از سه‌شنبه کارکنان رسمی کتابخانه‌های استان تهران نسبت به وضعیت تأمین نامشخص اعتبارات پرداختی و لغو مأموریت‌هایشان در مقابل ساختمان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در میدان بهارستان تحصن کنند. این کارکنان که تعداد آنان ۸۰ نفر است، قبلاً در ماه شهریور طی نامه‌ای اعتراضی خواستار رسیدگی به مشکلات خود شده بودند، که با بی‌اعتنایی مسئولین مواجه شدند. به همین دلیل تصمیم گرفتند، مبارزه‌ی خود را شدت بخشیده و تا دستیابی به خواست‌های خود به آن ادامه دهند.
۳-

نماینده‌ی جیرفت در مجلس خواهان رفع مظلومیت از کارفرمایان شد!

نماینده‌ی جیرفت در حمایت از کارفرمایان در سخنرانی خود در مجلس از قانون کار انتقاد کرد و گفت که قانون کار اختیار را از کارفرما سلب کرده است. در حالی که کارفرما باید در عزل و نصب‌ها مختار باشد و کارگر باید از کارگر حساب ببرد. او که عضو کمیسیون حقوقی و قضایی مجلس است،

طبق گزارش ایلنا، افزود: "نباید قانون کار به گونه‌ای باشد که کارگر را تحت فشار کارفرما تعریف کند و از قانون کار به عنوان ابزار جلوگیری از ستم کارفرما یاد کند."




برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد