گاه نامه وارش

گاهی از بندر انزلی به روز میشود

گاه نامه وارش

گاهی از بندر انزلی به روز میشود

ماهی قرمز نوروز

 

 

هیچ کس نمی داند ماهی قرمز کی و از کجا آمده، چگونه بر سر سفره هفت سین نشسته و حضورش دقیقاً برای چیست، اما همه می دانند که تحویل سال در غیاب او به دل نمی چسبد.

چند روزی اهل خانه را شاد نگاه می دارد و کودکان را سرگرم، بی آنکه کسی بفهمد او حتی با صدای بلند تلویزیون سکته می کند و بدنش با آفتابی که از پنجره می تابد، ذره ذره می سوزد!

او همان موجودی است که روزگاری در باور ایرانیان گاوی بر پشت داشت و گاو، جهان را بر شاخ نهاده بود؛ اما حالا باید در خانه همانان دو سه هفته ای را با زجر و محنت به سر آرد تا بمیرد!

قدیم تر ها که خانه ها بزرگ و حیاط دار بود، او هم در حوض وسط حیاط جایی برای خود می یافت و اهمیتی نمی داد که وقت تحویل سال چند ساعتی را در تنگ کوچک بلورین سر کند، اما در روزگار آپارتمان نشینی، تنها خانه او تنگ تنگ است و بس.

آیا او همان ماهی قرمز کوچولو است که می گویند نشان از وهمن امشاسپندان دارد و جانداران را پشتیبان است!

ماهی – سرخ یا غیرسرخ – آن گونه که دکتر محمود روح الامینی استاد مردم شناسی دانشگاه تهران می گوید در نماد شناختی ایرانی نشان از زندگی دارد و از آن رو در کنار هفت سین نوروزی قرار می گیرد که نوروز سرآغاز زندگی دوباره طبیعت است و حضور ماهی از میان انبوه حیوانات اشاره ای است به این آغاز.

البته کسی نمی داند که این موجود (بی آنکه نامش با حرف سین آغاز شود) از چه زمان پای ثابت سفره هفت سین شده است؛ چرا که به گفته روح الامینی «ما نه فقط درباره ماهی، بلکه حتی درباره هفت سین، کوچکترین اطلاعی در نوشته ها و متون کهن پارسی نمی یابیم. مراسم نوروزی اغلب در خانه ها برگزار می شده و چون تاریخ نگاری ایران یکسر معطوف به موضوعات رسمی و شاهانه بوده، توجهی به آن نکرده است.»

دکتر میرجلال الدین کزازی استاد ادبیات دانشگاه شهید بهشتی نیز همچون روح الامینی نمی تواند ردپایی از ماهی سرخ در آبشخورهای کهن به دست دهد، اما درباره کارکرد ماهی در فرهنگ و باور شناختی ایرانی سخنان درخوری دارد: «ماهی از آن روی که با آب در پیوند است، پدیده ای خجسته و بشگون و اهورایی شمرده می شود و به نشان فال نیک در خان نوروزی نهاده می آید. از سوی دیگر شاید بتوان این نشانه را هم مانند دیگر نشانه ها و نمادهایی که در خان نوروزی یا هفت سین می بینیم، در پیوند با ستایش روشنایی و خورشید دانست.»

به هر روی ماهی سرخ نوروز تا از اعماق اسطوره ها به پای سفره هفت سین بیاید، راهی دور و دراز و گاه پرمشقت را می پیماید. این ماهی دوست داشتنی که به طور متوسط بین ۱۲ تا ۲۰ سال عمر می کند و در موارد نادری ۳۰ و ۴۰ را از سر می گذراند، از خانواده کپور ماهیان است و حدود ۱۵۰۰ خواهر و برادر دارد که برخی چون او تزئینی و برخی خوراکی اند.

در ردیف ماهیان گرم آبی و پرطاقت جای می گیرد و می تواند با اکسیژن بسیار کم به زندگی ادامه دهد. از این رو تکثیرش فرایند پیچیده ای ندارد و در خانه های روستایی و با امکانات ابتدایی نیز صورت می پذیرد.

کار تکثیر اغلب بی آنکه آسیبی به ماهی برسد، انجام می گیرد و اگر در واحدهای بزرگ و تحت نظارت باشد با استانداردهای بهداشتی همخوانی دارد. اما گرفتاری ماهی قرمز از زمانی آغاز می شود که پای در چرخه توزیع می نهد. هزاران هزار ماهی در دبه های کوچک و بزرگ، سوار بر وانت یا کامیونت یا حتی پشت خودروهای سواری به مراکز فروش حمل می شوند و خود را در مرحله قیمت گذاری می یابند.

آنها که می مانند سهم دستفروشانی هستند که کلی چشم مالیده اند تا شب عید فرارسد و از این رهگذر پولی به دستشان آید. اما چه بسیار ماهی قرمزهایی که نیمه جان بر سفره هفت سین می نشینند، زیرا بر اثر تعویض مکرر آب، دست بردن در تنگ یا تکان های شدید دچار سکته شده و در آستانه مرگ قرار دارند.

مردم در خانه ها ماهی قرمز را در تنگ های کوچک رها می سازند و گاه از سر دوستی با ماهی تلنگری هم به تنگ می زنند تا به حرکت درآید. آنها که مهربان‌ترند ، مرتب آب ماهی را عوض می کنند و غذا برایش می ریزند؛ غافل از آن که تلنگر و تعویض چیزی نیست مگر یک شوک بزرگ به ماهی و غذای زیاد در حکم سم مهلک!

اما آنان که از مهربانی بی بهره اند، ماهی را یکسر به فراموشی می سپارند و آنقدر آب تنگ را عوض نمی کنند تا ماهی به شکل دردناکی می میرد!

پس عجب نیست که اعلام شود از ۱۵ اسفند سال گذشته تا ۱۵ فروردین امسال دست کم ۵ میلیون قطعه ماهی بر اثر بیماری، سکته و نگهداری نادرست جان سپرده اند. پیکر آنها میان زباله ها یا کنار جوی، هدیه نوروزی شهروندان به گربه های ولگرد شهر بوده است!

هم از این روست که یک متخصص محیط زیست می گوید: «اگر مردم می دانستند که حتی تولید صدا در ماهی قرمز ایجاد ترس و مرگ می کند، اگر می دانستند که در آب کلردار آرام و بی صدا می سوزد و نیاز به جای وسیع و آب پرخزه دارد، آن وقت هرگز ماهی های قرمز را قربانی سفره های هفت سین خود نمی کردند.»

رئیس انجمن موبدان زرتشتی بر این باور است که ماهی قرمز از هفتاد سال پیش به این سو (و گویا از چین) وارد آیین نوروزی شده و بهتر است که همان سیب شناور در آب نماد گردش خورشید در آسمان باشد و ماهی قرمز از سفره هفت سین کنار رود.

این نظر اما، تفاوت آشکار با رأی روح الامینی و کزازی به عنوان دو فرهنگ پژوه برجسته دارد که حضور ماهی بر خان نوروزی را – آن هم به مثابه نماد زندگی – برگرفته از اسطوره های ایرانی می دانند.

ولی تا آنجا که به ماهی قرمز مربوط است، اگر تاب آورد و عید را از سر بگذراند، چند گونه سرنوشت را پیش روی خویش می یابد: یا در تنگ می ماند تا بمیرد یا اگر خوشبخت باشد به حوض خانه ای راه می برد.

شاید هم در روز سیزده بدر به آبگیرهای طبیعی سپرده شود و جای وسیعی برای خود پیدا کند. با این حال حتی یک حساب سردستی نشان می دهد که محتمل ترین گزینه برای موجودی که نماد زندگی در سفره هفت سین است، مرگ است!

حتی اگر نیمی از ۶۰ میلیون ماهی عرضه شده در شب عید زنده می ماندند، سال دیگر کمتر خانواده ایرانی نیازمند خرید ماهی قرمز بود، ماهی قرمزی که می گویند نشان از وهمن امشاسپند دارد و جانداران را پشتیبان است...

جشن سوری(چهار شنبه سوری)



از جمله جشن های آریایی ، جشن های آتش است . امروزه تنها « جشن سوری » ، معروف به « چهارشنبه سوری » و نیز « جشن سده » برایمان به یادگار مانده است و در باره جشن های فراموش شده ی آتش ، به « آذرگان » در نهم آذر ماه و « شهریورگان » یا « آذر جشن » می توان اشاره داشت . آتش نزد ایرانیان نماد روشنی ، پاکی ، طراوت ، سازندگی ، زندگی ، تندرستی و در پایان بارزترین نماد خداوند در روی زمین است .

مجموعه ی آیین های نوروزی از « جشن سوری » ( چهارشنبه سوری ) آغاز می شود و با آیین سیزده بدر نوروز به سر انجام خود می رسد .
( بهرام فره وشی ، ص 43 )

برخی را باور این است که با در نگر(نظر) آوردن واژه ی « چهارشنبه » که بر آمده از فرهنگ تازی و سامی است ، پس « چهارشنبه سوری » ارمغانی از سوی تازیان است ، چرا که همانگونه که می دانیم ، در ایران باستان هر روزی نامی ویژه داشته است ( هرمزدروز ، وهمن روز ، اردوهشت روز ، شهروَر روز ، خرداد روز ، سروش روز ، مهر روز ، زامیاد روز و … ) و نشانی از بخش بندی امروزین چهارهفته ایی و نام های آنان به چشم نمی خورد .

اما می بینیم که در میانه سده چهارم هجری ، از این جشن و چگونگی بر پایی و هنگام آن و نیز دیرینگی اش سخن به میان است . برابر این آگاهی که در نسک(کتاب) تاریخ بخارای ابوبکر محمد بن جعفر نرشخی آمده ، در زمان منصور پسر نوح از شاهان سامانی ، در میانه سده چهارم هجری ، این جشن با شکوهی بزرگ برپا بوده و به نام « جشن سوری» نامیده می شده است .

چون در روز شماری تازیان ، چهارشنبه و شب آن نحس و گجسته به شمار می رفته شب چهارشنبه ی پایان سال را با « جشن سوری » به شادمانی پرداخته و بدین گونه می کوشیدند تا نحسی و نا خجستگی چنین شب و روزی را بر کنار کنند . همچنین جاحظ در نَسَک خود با نام المحاسن و الاضداد (ص 277 ) به گجستگی(نا مبارک)چهارشنبه نزد تازیان اشاره می کند . منوچهری در این روز مردمان را به شادمانی می خواند تا از نا خوبی و بد یمنی آن رها شوند .
( عبدالعظیم رضایی ، صص 119 –118 )


اما بر پایه ی پژوهش های انجام شده ، زمان باستانی « جشن سوری» را می توان در این سه گاه باز جست :

۱. شب بیست و ششم از ماه اسفند ، یعنی در نخستین شب از پنجه ی کوچک

۲. نخستین شب پنجه ی بزرگ یا پنجه ی وه که پنج روز کبیسه است و نخستین شب و روز « جشن همسپهمدیم» (آخرین گاهنبار سالانه)

۳. دیدگاه سوم ، شب پایانی سال است که ارجمندترین روز « جشن همسپهمدیم» و جشن آفرینش انسان است . ( هاشم رضی ، ص 149 ) .

4. هم اکنون ایرانیان جشن سوری را در شب چهارشنبه(سه شنبه شب) پایانی سال برگزار میکنند.

افزون بر این و بنا به سنتی که برای برخی رویدادهای بزرگ و جشن های باستانی ، برابر نهادی اسلامی نیز بدست داده شده است ، آتش افروزی و شادمانی شب چهارشنبه ی آخر سال را برخی به قیام مختار ثقفی که به خونخواهی حسین و فرزندانش قیام کرده بود ، نسبت می دهند : « مختار وقتی از زندان خلاصی یافت و به خونخواهی کشتگان کربلا قیام کرد ، برای این که موافق و مخالف را از هم تمیز دهد و بر کفار بتازد ، دستور داد که شیعیان بر بام خانه ی خود آتش روشن کنند و این شب مصادف با چهارشنبه آخر سال بود و از آن به بعد مرسوم شد» ( محمود روح الامینی ، ص 50 ) .

واژه « سوری » پارسی به چم(معنی) « سرخ » می باشد و چنان که پیداست ، به آتش اشاره دارد . البته « سور » در مفهوم « میهمانی » هم در فارسی به کار رفته است. بر پا داشتن آتش در این روز نیز گونه ای گرم کردن جهان و زودودن سرما و پژمردگی و بدی از تن بوده است . در گذشته جشن های آتش کاملا" حالت جادویی داشته و بسیار بدوی بوده است . چگونگی این جشن ، همسانی و مانندگی های فراوانی به جشن سده دارد .
( مهرداد بهار ، ص 233 )

استاد پورداود ، پس از بزرگداشت این جشن باستانی ، به جستار(مبحث)ویژه ای اشاره دارد و بر این باور است که رسم پریدن از روی آتش و خواندن ترانه هایی همچون « سرخی تو از من ، زردی من از تو و … » از افزونه های پسا – اسلامی است و از دیدگاهی ، بی احترامی به جایگاه ارجمند آتش به شمار می رود . ( ابراهیم پور داود ، ص 75 )


اما به گفته یکی از دوستان به آسانی میتوان این نگره را رد کرد:

نخست دیدگاه مردم ایران نسبت به آتش؛خوب یکی از جنبه های تقدس آتش پاک نمودن بیماریها و دور کردن ارواح خبیثه (به تعبیر آن دوران) بوده است؛ برای نمونه در صورت سرایت طاعون رخت و ابزار بیمار را در آتش می ریختند تا از بدی ها پا ک شود؛ و ۱۰۰٪ این بی احترامی به آتش بشمار نمی آید.
همین امروز هم رسم اسفند دود کردن و گرد خانه تاب دادن رایج است(برای زدودن شر و بیماری و چشم زخم)که باز مانده از گذشته است؛ هم اکنون پریدن از روی آتش هم می توانسته با فلسفه پاک کردن نفس صورت گرفته باشد.
دوم گذر سیاوش از آتش؛ خب باید ببینیم سیاوش چگونه از آتش گذشته است!

فردوسی می گوید:


ســیــاوش ســیــه را بــه تــنــدی بــتـــاخـــت
نــشــد تــنــگ دل جــنــگ آتــش بــســاخـــت
ز هــرســو زبــانــه هــمــی بـــرکـــشـــیـــد
کــســی خـــود و اســـپ ســـیـــاوش نـــدیـــد


آتش انبوهی بوده و سیاوش هم تیز از آن گذشته است؛ و می دانیم که گامهای اسب ریخت پرش دارد؛ پس سیاوش به آرامی ونرمی از آتش نگذشته است.

گویند موبد آذرپاد مهر اسپندان، که اندرزنامه اش
از کم شمار نبشته های بجای مانده از زمانه ئ پیش
از چیرگی تازی است، گویا خودش برای
اثبات حقانیت خود ، از آتش گذشته و یا سینه ئ
خود را سوزانیده بوده است ( مانند داستان سیاوش)
و این چهارشنبه سوری هم به احتمال زیاد گونه ای
آزمون آتش، یادگار آزمون آتش در آیین کهن ایران است.

برخی از آیین های جشن سوری

بوته افروزی ، آب پاشی و آب بازی ، فالگوش نشینی ، قاشق زنی ، کوزه شکنی ، فال کوزه ، آش چهارشنبه سوری ، آجیل مشگل گشا ، شال اندازی

وارش، بارش را به منزل رساند.

 

 

 

آن موقع که تازه زمزمه هایی از آوای اینترنت به گوش انزلیچی ها میرسید، زمانیکه هنوز هیچ سرویس دهنده ای در شهر کوچکمان وجود نداشت فکر اولیه تاسیس یک وبسایت در مخیله دو نفر جای گرفت. دو نفری که خودشان هم مانند خیلی های دیگر چیز زیادی از دنیای روبرویشان نمی دانستند. همفکری و البته اتحاد آن دو باعث ایجاد گروهی شد که شاید هنوز هم همدیگر را ندیده اند ولی به دلایل مختلف در کنار هم جمع شدند و تیمی بیست و دو، سه نفری تشکیل دادند و هر کس گوشه ای از کار را بر عهده گرفت. خوشبختانه استقبال هم خوب بود . دیوار یادگاری وارش گواهی میداد که همشهریان ، چه آنان که در داخل ایران بودند و چه آنان که در غربت به سر میبردند ،از آنچه در صفحات اینترنتی منتشر میشود رضایتی نسبی دارند.تیم هم به فکر بهبود کار بود. همه انتظار داشتند نتیجه کارشان را به نوعی ببینند. کارها کم کم جهت میگرفت و آن عده که کم طاقت تر بودند از گروه جدا می شدند ، عده ای دیگر به جای آنها را میگرفتند و به این صورت کار تنوعی هرچند جزئی به خود میگرفت.

سعی بر آن یود که این همبستگی حفظ شود. هر چند اواخر تعداد رفتگان بیشتر از ملحق شوندگان بود اما هسته مرکزی همچنان به فکر نگهداری و ادامه کار بود. آمار امیدوار کننده بود ولی ارتباط.... صفر....

شاید مقصر همان هسته مرکزی باشد و شاید هم .... اصلا بگذریم و به قول گیلکان " کهنه قبایَ چو  نزنیم" برویم سر اصل مطلب.

شماره اول وارش به وسیله یک ISP از رشت منتشر شد. الان در شهر کوچکمان چندین سرویس دهنده اینترنت کار خدمات رسانی را – هرچند نصفه نیمه و ناقص – انجام می دهند.

وارش تنها بود . بعد از دوسال مناره (که آن نیز دچار فراموشی شد!) آمد که آن هم خود حکایتی طولانی دارد.

اخیرا نیز وبسایت های زیادی وارد این جهان مجازی شده اند :

انزلی آنلاین

انزلی آنلاین

انزلیچی

شهر من انزلی

انزلی بلاگ

و...

خوشحالیم

خوشحالیم از اینکه با یک جستجوی کوچک در اینترنت اطلاعات فراوانی از شهرمان بدست می آید. وارش را نمی توان بنیان گذار تمامی اتفاقات دانست که پیشرفت کند تکنولوژی در شهرمان باعث خیلی اتفاقات دیگر هم شده وخواهد شد! اما آغاز گر راهی بودیم که همچنان رهرو دارد و همچنان به رهروان آن اضافه میشود.