خوب! روزشمار انتشار وارش هم آغاز میشود. اول تیر روز انتشار سری جدید مجله خواهد بود. امیدواریم بتوانیم خواسته های منتظران (!!!) را عجابت کنیم!! البته هنوز پاسخی به نامه های ما داده نشده!! دوست داشتیم تعدادی از جوانهای جدید انزلی را به وارش اضافه کنیم گویا موفق نبودیم.
نحوه انتشار وارش را هم موقتا اول و پانزدهم هر ماه انتخاب کردیم تا یخ گروه آب بشه و بعد کم کم وارش را ارتقا خواهیم داد.
برای شماره اول هم لطفا تا بیست خرداد مطالب و عکس های خودتون رو به ایمیل
mohsen3544@yahoo.com ارسال کنید.فقط خواهشا شرایط موجود در کشور را در نظر بگیرید!(چشمک)
یاشا عزیز یولداشیم محسن
واراولاسوز وارش یولداشلارلاریمیز
سیزا گوربان
ترکی بیلمیرم آی بالا!!
فکر نکنم مخاطب داشته باشین!!
چرا کمی حوصله کن . چی خبره اینهمه عجله. تا بعد.
خوشبخت.
عجب روزهای خوبی در پیش است با تلاش بیشتر این عفریت را رسوا خواهیم کرد چون همراهیم .
سلام
آقای نویری یه کم در باره این موضو میگید.
این نشریه چاپ میشه یا اینترنتیه ؟
تا جاییکه بشه ما هم هستیم
کبری مادر قهبه این کوس شعر ها رو بزار واسه ننت.این همه مدت هیچ گوهی نخردن بازو همین گوهن. حالا نگا کن.
انزلی آنلاین تو برو در فکر سایت گوهت باش. تا ۲ باره هک نشه.خاک تو سرت که اون سایت واسه انزلی ساختی.من به بی سوادیم حالیم که سایتت آشغاله.
اصلا می دونید چیه هرچی سایت تو انزلیه آشغالن.
ابی چوس جوس آفرین پسر اسلام واقعی رو خوب نشونشون دادی برو جلو با تمام قدرت پشتت هستیم باید به اینهایی که فکر میکنند دارند تو انزلی سایت میزنند و کار فرهنگی میکنند حالیشون کنیم که راه درست کدومه . ببین هر شعر و وری که مینویسی خریدار داره و مورد حمایت زیر شکم هر قرار میگیره جون تو الاغ و کره خرایی از نوع تو هستند که این نظام الهی را سر پا نگه داشتند اینشالا کی خدا عوضت بده که خیلی گشاد تشریف داری توله سگ . حالا اینقدر کفران نعمت نکن و همه را با هم نچوس چون اونوقت ته تو زیادی باد میده خدای نکرده
اچ -آی-وی تو عود میکنه و زودتر از موعد سقط میشی چون ولخرجی عاقبت خوشی نداره بجان آبجی. مراقب خودت باش لازمت داریم که کمی این فوضول ها رو سر جاشون بنشونیم جون اونجات.
ابی اگه خودت لیاقت انجام کاری رو نداری حداقل دیگران رو تضعیف نکن.
تو اینقدر بی شخصیت هستی که از اسمی که برای خودت درست کردی معلومه و دیگه جایی برای حرف زدن نمیزاره.
منم مثل بشمنی میگم تا وقتی آدمای مثل تو تو ایران و انزلی باشن اوضاع همینطور میمونه. شاید بدتر هم بشه.
آخه کسایی که حتی به ننشون هم رحم نمیکنن باید ...
برای اون دکتری که توی توله سگ رو از ... ننت درآورد متاسفم.
اگه توانایی و لیاقت انجام کاری رو ندارید دیگران رو تضعیف نکنید
از اسمی که واسه خودت انتخاب کردی میشه فهمید که از اون آدمایی هستی که بیرون تو سرت میزنن و عقده حقارت داری.
تا وقتی که آدمایی مثل تو تو این کشور باشن شاهد روزهای بدتری تو جامعه هستیم.
برای اون دکتری که توی توله سگ رو از ... ننت درآورد متاسفم .
مثل تو تو انزلی کم نیستند.
شاید با هدف خاصی این کارو کردی . ولی همشهری این رسمش نیست.
ابی چوسی تو اوسانی یا خوسانی ؟ ....کش
عراق، گره گاهی برای آمریکا و جمهوری اسلامی
روز دوشنبه ٢۸ ماه مه، نخستین دور مذاکرات مستقیم، رسمی وعلنی میان ایران و آمریکا در بغداد انجام شد. سفرای ایران و آمریکا د رعراق، مذاکرات را مثبت ارزیابی کرده و اعلام نمودند که دور بعدی مذاکرات یک ماه دیگر انجام خواهد شد. تنها مسالهای که تا کنون از این مذاکرات علنی شده است، توافق بر سر تشکیل یک کمیته امنیتی با حضور نمایندگان جمهموری اسلامی، دولت دست نشانده عراق، و آمریکا است.
مذاکرات میان نمایندگان جمهوری اسلامی و آمریکا در شرایطی برگزار شد که از مدتی پیش از موعد تعیین شده برا ی مذاکره، رگبار اتهامات، خط و نشان کشیدنها و تهدیدها ی طرفین علیه یکدیگر آغاز شده بود وهرچه زمان انجام مذاکرات نزدیکتر میشد، تهدید، و خط و نشان کشیدن طرفین برای یکدیگر نیز شدت میگرفت. چند روز مانده به برگزاری مذاکرات، نیروهای ائتلاف آمریکا در عراق اعلام کردند که رابط سپاه پاسداران با گروههای مخالف آمریکا در عراق را که برای این گروهها مواد منفجره از ایران وارد میکرده دستگیر کردهاند. روز بعد، وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی از شناسایی چند "شبکه جاسوسی" خبر داد که به اشغالگران در عراق مرتبط بوده و در مناطق غرب، جنوب غربی و مرکزی ایران فعالیتهای اطلاعاتی و جاسوسی میکردهاند.
در چنین فضای روانی و تبلیغاتی، هیات نمایندگی جمهوری اسلامی، نخستین دور مذاکرات مستقیم، رسمی وعلنی میان ایران و آمریکا را نمایندگی کرد و با یک هیات آمریکایی به مذاکره نشست. هر چند به شیوه مالوف دیپلماسی بورژوایی محتوای این مذاکرات و بند و بستهای احتمالی طرفین فاش نشده است، اما سیاستمداران و رسانههای آمریکایی و همچنین مقامات جمهوری اسلامی و دستگاههای تبلیغاتی رژیم، در صدد القاء این ایده هستند که ادامه این مذاکرات به ایجاد ثبات و آرامش در عراق منجر خواهد شد.
در رابطه با نفس مذاکره علنی میان جمهوری اسلامی و دولت آمریکا میتوان گقت که انجام مذاکرات علنی در شرایط حاضر از بن بست امپریالیسم آمریکا و متحدانش درحل بحران عراق از یک سو، و وضعیت بحرانی جمهوری اسلامی از سوی دیگر ناشی میشود. دولت جورج بوش که وعده داده بود با سرنگونی رژیم صدام، عراق را به تخته پرش جغرافیای جدید خاورمیانه تبدیل خواهد کرد، پس از چهار سال و چند ماه همچنان از حل مساله عراق ناتوان است و علیرغم صرف صدها میلیارد دلار هزینه نظامی، تحمیل بیش ار نیم میلیون کشته به مردم عراق و آوارگی حدود چهار میلیون عراقی که در جستجوی نقطهای امن، عراق را ترک میکنند، هیچ چشماندازی برای حل مساله عراق متصور نیست. نفس پذیرش این مساله که دولت آمریکا برای بازگرداندن باصطلاح آرامش به عراق، دست به دامان جمهوری اسلامی شود، صرفنظر از اینکه این مذاکرات به نتیجهای برسد یا نه، پذیرش شکست آمریکا و متحدانش در عراق است.
در رابطه با جمهوری اسلامی فاکتورهای دیگری عمل میکنند. جمهوری اسلامی که سالها تلاش داشت در عین داشتن روابط مخفیانه با آمریکا، در ظاهر، مذاکره با امپریالیسم آمریکا را نفی کند و از این طریق امت حزبالله و تودههای متوهم منطقه را به خود وابسته سازد، در شرایط کنونی چارهای جز پذیرش پیشنهاد آمریکا برای مذاکره علنی نداشت.
جمهوری اسلامی مصمم است، به رغم مخالفت قدرتهای بزرگ امپریالیستی، پروژه هستهای خود را ادامه دهد. ادامه این پروژه به ویژه ارتباط لاینفکی با اهداف و مقاصد توسعهطلبانه حکومت اسلامی در منطقه دارد که اکنون مقامات سیاسیاش از آن به عنوان « اتحاد جماهیر اسلامی » تحت رهبری خامنهای یاد میکنند. پیشبرد این سیاست، ایجاب میکند که جمهوری اسلامی در قبال سیاست آمریکا، برای ایجاد جغرافیای جدید در خاورمیانه، بر دامنه نفوذ خود در منطقه بیافزاید. نتیجه این امر، تشدید روزافزون تضادها و فشارهای سیاسی بوده است. تحت چنین شرایطی جمهوری اسلامی برای تخفیف فشارهای سیاسی و تحریمهای اقتصادی، مدام گامی به جلو و گامی به عقب میگذارد. به ویژه اینکه دریافته است دولت آمریکا در صدد است طی ماههای آینده با تغییر ترکیب دولت دست نشانده عراق به ضرر جریانات شیعه، نفوذ حکومت اسلامی در عراق را محدود کند. مجموعه فشارهای بینالمللی، به علاوه بحران سیاسی و اقتصاد در ایران که تنها چشمانداز متصور بر آن، تشدید این بحرانهاست، سبب شده است جناح باصطلاح اصلاح طلب رژیم اعمال فشار به جناح احمدی نژاد برای پذیرش مذاکره با آمریکا را افزایش دهد. در چنین شرایطی جریان احمدی نژاد با حمایت همهجانبه خامنهای مساله مذاکره را پذیرفت.
پذیرش نفس مذاکره علنی با آمریکا، به جناح مسلط هیات حاکمه این امکان را میدهد که باز هم زمان بخرد و از فشارهای سیاسی و اقتصادی بینالمللی بکاهد و در سطح داخلی ابتکار عمل را در مقابل جناح دیگر در دست خود داشته باشد. علیرغم این که خامنهای برای کاستن از "قبح" مذاکره علنی با "شیطان بزرگ" مدعی شد که مساله مذاکره دولت ایران با آمریکا، مطرح نیست و گفتگو بر سر عراق است اما واقعیت این است که وضعیت عراق، در شرایط کنونی به گره گاهی در روابط جمهوری اسلامی با دولتهای غربی به رهبری امریکا تبدیل شده است. دولت آمریکا اگر بپذیرد که در عراق شکست خورده است، در واقع شکست طرح تغییراتی که در رابطه با خاورمیانه در نظر داشت را پذیرفته است. این امری است که جورج بوش بارها به آن اذعان کرده و گفته است پیروزی در عراق، پیروزی در همه زمینههاست، به زبان دیگر، شکست در عراق، شکست در سایر عرصههاست.
توسعه طلبی جمهوری اسلامی هم امروز با شرایط عراق گره خورده است. رویای ایجاد امپراطوری اسلامی و به عبارتی « اتحاد جماهیر اسلامی» اگر قرار است تحقق یابد، بر بستر ویرانهای که از عراق ایجاد شده و نفوذ سیاسی، نظامی، و اقتصادی حکومت اسلامی در عراق، بیشترین زمینه تحقق را خواهد داشت. همانگونه که، شکست جریانات وابسته به حکومت اسلامی در عراق به این مفهوم خواهد بود که خامنهای و سایر رهبران حکومت اسلامی که خواب تکیه زدن بر مسند امپراطوری اسلامی را میبینند، عجالتا باید از رویاپردازی دست بکشند و واقعیات زمینی را بپذیرند. بنابراین مذاکره با آمریکا بر سر مساله عراق، مذاکره بر سر نقطهای گرهی است.
دقیقا از همین روست که به رغم اظهار رضایت طرفین از نتیجه مذاکرات و تبلیغ حول این مساله که این گفتگوها به حل بحران عراق خواهد انجامید، این مذاکرات از پیش محکوم به شکست است. نه به این مفهوم که جمهوری اسلامی اساسا نمیتواند بند و بستی در زمینه مسائل سیاسی- نظامی و امنیتی و غیره با آمریکا داشته باشد؛ جمهوری اسلامی چه در رابطه با اشغال افغانستان و چه در رابطه با اشغال عراق، یار مستقیم و غیرمستقیم آمریکا بوده است. بلکه از این رو که امپریالیسم آمریکا و جمهوری اسلامی حامل دو سیاست متفاوتند. یکی میخواهد جغرافیای منطقه را به نحوی ترسیم کند که حکومتهای دست نشانده آمریکایی منافع سیاسی و اقتصادی امپریالیسم آمریکا در منطقه را تضمین کنند، دیگری که به اهداف توسعهطلبانه خود رنگ پاناسلامیستی زده است، برای اینکه به عنوان یک قدرت منطقهای ظاهر شود، نیاز دارد تودههای ناآگاه منطقه را با شعارهای عوامفریبانه ضدآمریکایی حول خود بسیج نماید. مساله مهم دیگری که نباید از نظر دور داشت این است که جمهوری اسلامی و آمریکا بنا بر ماهیت و اهداف توسعه طلبانهشان میخواهند چنین وانمود کنند که توافق بین این دو، میتواند به صلح و ثبات در عراق بیانجامد. دو نیروی ارتجاعی که علیرغم تفاوت روشهایشان در یک نکته اشتراک دارند: یکی، عراق را رسما به اشغال درآورده، خود را مالک این کشور و حاکم سرنوشت مردم عراق میداند، و جمهوری اسلامی نیز با توجه به نفوذ سیاسی و اقتصادی و نظامیاش، از موضع یک اشغالگر آینده سخن میگوید. اما در نهایت، سرنوشت عراق نه توسط نیروهای اشغالگر چه ازنوع اسلامی و چه ازنوع امپریالیستی، بلکه توسط تودههای مردم این کشور تعیین خواهد شد. این را تاریخ بارها نشان داده و باز هم نشان خواهد داد.
بنابراین، از هرجنبه که به بحران عراق نگاه شود، نتیجه این است که نه آمریکا و جمهوری اسلامی – لااقل در شکل و شمایل کنونیاش- قادرند بر سر مساله عراق به توافق برسند و نه چنین توافقی اساسا قادر به حل بحران عراق خواهد بود. دور بعدی مذاکرات جمهوری اسلامی و آمریکا که قرار است یک ماه دیگر انجام شود، اختلافات را اشکارتر خواهد کرد.
سلام به همه سکسی های این سایت.واقعا ما از سکس هیچی نمیدونیم.دخترها واسه کیر له له می زنن و پسرها مثه حیوانات ارتباط برقرار می کنن.
سکسی جان عمه ات
چیز ... تو شود پاره
بر من چی ضرر داره .
در حاشیه ملاقات آینده نمایندگان ایران و آمریکا در بغداد
ادامه بحران، بی ثباتی،جنگ داخلی و شکست اهداف امپریالیسم آمریکا در عراق، بازگشت و حضور فعال طالبان در افغانستان، اهداف و نقش جمهوری اسلامی در دامن زدن و بحرانی تر کردن شرایط موجود دراین دو کشور موضوع بحث این مقاله است. کنفرانس-های بغداد و قاهره در ماه مارس و ماه مه، دعوت از جمهوری اسلامی و همچنین ملاقات و مذاکرات آینده نمایندگان رژیم اسلامی و آمریکا در بغداد موضوعات مهمی هستند که باید از زوایای مختلف به آنها پرداخت.
چند ماهی است که ترور-های انتحاری، بمب گذاری، سوء قصد و گروگان گیری در قلب کابل پایتخت افغانستان و در دیگر شهر-های بزرگ این کشور نشاندهنده ناتوانی نیرو-های نظامی چند ملیتی در پاکسازی شهر-ها و مبارزه با تروریسم است. سوء قصد بجان عبدالکریم خرم، وزیر فرهنگ افغانستان و والی شهر قندهار و کشته و زخمی شدن سربازان آلمانی نشان میدهد که نیروهای ارتجاعی و تروریستی طالبان با سازماندهی و امکانات جدیدی در حال پیشروی هستند. اخبار و اطلاعات منتشر شده هیج تردیدی در دخالت رژیم اسلامی ایران، کمک-های مالی و نظامی این رژیم به طالبان برای بی ثباتی و بحرانی تر کردن اوضاع در این کشور به جا نمی گذارد.
اخراج 85 هزار کارگر افغانی در شرایطی که این کشور در تنگنا-های اقتصادی و سیاسی قرار دارد نه تنها یک فاجعه انسانی است، بلکه بحران، بی ثباتی وعدم امنیت را در این کشور افزایش می دهد. مهمتر از آن رانده شدگان بی سر پناه می توانند منبع مناسبی برای سرباز گیری طالبان باشند. گزارشتات خبر نگاران بدون مرز، برنامه-های مستند تلوزیونی و اظهارات صریح تعدادی از جنگجویان طالبان این موضوع را ثابت میکند. بدون تردید، فقر، گرسنگی، بی خانمانی و از همه مهمتر بی سوادی و نا آگاهی در صد عظیمی از مردم افغان خوراک و زمینه مناسبی برای طالبان و یا هر نیروی ارتجاعی و تروریستی دیگری است. ایران با استفاده از تجربه 4 ساله خود در عراق که دارای ساختار سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی بمراتب پیچیده تری از افغانستان است، مداخله در امور این کشور را تسریع کرده است.
بطوری که سفیر جدید انگلیس در افغانستان، شرارد کوپر کولز (Sharad Cowper Coles) در مصاحبه-ای با خبرگزاری BBC در تاریخ 18 مه نگرانی خود را در رابطه با حمایت جمهوری اسلامی از شورشیان در این کشور اظهار داشت.
واقعیت این است که جمهوری اسلامی منافع چندان گسترده-ای در افغانستان، کشوری سنی مذهب با ساختار اقتصادی بسیار عقب مانده نمی تواند داشته باشد. ولی با تشدید شرایط بحرانی در افغانستان وزنه سیاست خارجی، نفوذ و قدرت خود را در منطقه تثبیت میکند. بطور خلاصه، جمهوری اسلامی اهداف دیگری را در رابطه با اخراج پناهندگان و پشتیبانی از طالبان جستجو میکند. در واقع، تجربه و عملکرد نشان داده است که رژیم اسلامی از هر سیاست غیر انسانی برای کسب قدرت و هژمونی در منطقه استفاده میکند.
برای جمهوری اسلامی افغانستان تنها وسیله و ابزار کوچکی است برای دسیابی به هدفی بزرگتر یعنی عراق. بدون تردید، عراق از نظر منابع زیر زمینی و انرژیک و بازار اقتصادی اهمیت ویژه خود را دارد. ولی، این کشور برای رژیم اسلامی از نظر سیاسی و ایدئولوژیکی یعنی بدست آوردن رهبری و هژمونی شیعیان، کسب قدرت سیاسی در منطقه جایگاه خاصی دارد. همه تلاش جمهوری اسلامی از فردای اشغال نظامی عراق توسط آمریکا و انگلیس در همین راستا بوده است.
تا کنون جمهوری اسلانی توانسته است با بهره گیری از اشغال عراق، با دامن زدن به اختلافات قومی-مذهبی، مسلح کردن گروه-های مختلف شیعه، در بی ثباتی و بحرانی کردن عراق، قدرت و موقعیت سیاسی خود را در این کشور تثبیت کند. در همین رابطه وزیر دفاع جدید آمریکا رابرت گیتز (Robert Gates)، بالاخره در اوائل فوریه بوجود 4 جنگ در عراق اعتراف کرد. برای روشن شدن موضوع بطور خیلی کوتاه به نیرو-ها و ویژگی-های هر یک از آنها اشاره میشود. طبق تحلیل و نظرات رابرت گیتز که در 11 آوریل در روزنامه لیبراسیون (La Libération) منتشر شد این 4 جنگ داخلی عبارتند از:
1-سنی-ها ( جریان اصلی مخالف آمریکا)
سنی-ها بیشتر در جنوب بغداد و در استان ال عنبر (Al-Anbar)در مرز عربستان سعودی علیه آمریکا میجنگند. سه جریان اصلی سنی در این منطقه عبارتند از 1- مجلس مشورتی مجاهدین به رهبری ابو اعبدالرحمان ال بغدادی (Abou-Abdur-Rahman al Baghdadi) و ابوعبدالله ال مهاجر (Abou-Abdullah al-Mohdajir) 2- ارتش اسلامی متعلق به شیخ دری ال محمود (Cheikh-Dari al-Mahmoud) 3- گروه مشاور نجات (Al-Anbar) و همچنین گروه کتاب ال حق و یا فالاژیست-های اسلامی. افراد حزب بعث صدام حسین بیشتر در ناحیه دییلا
(Diyala ) فعالیت دارند
2- ال قاعده
افراد این جریان را بیشتر داوطلبان مسلمان از کشور-های دیگر تشکیل می دهند که برای جنگ مقدس به عراق آمده-اند. افراد ارتش سابق عراق هم با این گروه همکاری میکنند. هدف-های ال قاعده بیشتر، ارتش آمریکا و افراد وابسته به دولت عراق و شیعیانی است که متهم به الحاد و ارتداد و همکاری با اشغال گران میباشند. یک گروه مسلح سنی بنام " ملی-ها" را هم که عمدتا در شهر سامره (Samara) فعالند می توان در این کاتوگوری گذاشت.
ال قاعده بیشتر در فلوجا (Fallouja)، بغداد و باکوبا (Baaqouba) فعال است و اخیرا هم سعی کرده-اند در ناحیه نفت خیز کرکوک (Kirkouk) مستقر شوند، شهری که محل درگیری عرب-ها، شیعیان، سنی-ها، کرد-ها و ترکمن-ها است. لازم به یاد آوری است که رهبر ال قاعده ضرقاوی در همین ناحیه کشته شد. گروه معروف انصار ال سونا (Ansar-al-Sunna) هم وابسته به همین جریان است. رئیس این گروه ملا کراکر (Mollah Krekar) که مسئول قتل عام صد-ها نفر از مردم است به طور تئوریک از سال 1991 بعنوان پناهنده سیاسی در نروژ زندگی میکند.
3-جنگ بین شیعه و سنی ( جنگ تا پای مرگ، نقش جانبی ایران)
از فوریه 2005 و بمب گذاری در مسجد طلا سامره (Samara) یکی از مراکز مهم شیعیان، در گیری و خشونت بین این دوفرقه مذهبی به یک جنگ اصلی و واقعی تبدیل شد. گرو-های سنی با بمب گذاری و انفجار ماشین، یا ترور و آدم کشی به شیوه-های انتحاری معروف هستند. در بغداد و باکوبا (Baaqouba) بیشتر مردم چه سنی و چه شیعه این ناحیه را بعلت عدم امنیت ترک کرده-اند. در بصره (Bassora) در طول این 4 سال نسبت جمعیت سنی از 40% به 11% رسیده است. در این منطقه تنها مرگ و درگیر-های مرگ آور مطرح نیستند بلکه دشمنی قومی–فرقه-ای عمیق تر از آن است که بتوان تصور کرد. در اینجا مرده-ها را هم شکنجه میکنند، سر آنها را میبرند و جمجمه اجساد را با مته برقی سوراخ میکنند
4-گروه-های شیعه ( گروه-های وابسته به رژیم ایران)
جنگ داخلی بین گروه-های شیعه میتواند با خروج امریکا و انگلیس در جنوب، بویژه در امارا (Amara) و نصیریا (Nassiriya) شدت یابد. دو نیرو و یا دو گروه اصلی و بزرگ که هر یک به نوعی وابسته به دولت ملکی هستند عبارتند از:
ارتش مهدی به رهبری مقتدا صدر و ارتش بدر شاخه نظامی شورای عالی انقلاب اسلامی عراق. بطور کلی،هر دو گروه کاملا تحت نفوذ و کنترل دولت جمهوری اسلامی تهران اداره میشوند.گروه مقتدا صدر توسط سرویس مخفی ( وزارت اطلاعات ایران و سپاه پاسداران ) و ارتش بدر توسط شخص خامنه-ای ارگان رهبری اداره میشود. هر کدام از این دو گروه محلات، ارگان-ها، نیرو-های مسلح، و حتی ادارات شبه وزارتی خود را دارند مانند وزارت بهداشت و سلامتی.
اعتراف به جنگ داخلی در چنین ابعادی از سوی وزیر دفاع آمریکا در واقع چیزی جز پذیرش شکست سیاست آمریکا در عراق نیست.
شرایط و وضعیت در عراق بگونه است که اگر راه حلی هر چند کوتاه مدت برای شرایط بحرانی این کشور پیداد نشود و اگر نیرو-های آمریکا و انگلیس از عراق خارج نشوند، عراق به کانونی به مراتب خطرناک تر و بحرانی تر از فلسطین تبدیل خواهد شد، چیزی که هیچ یک از نیرو-های در گیر و غیر درگیر، آمریکا، انگلیس، اتحاد اروپا، اعراب، ایران، سوریه، حتی اسرائیل خواهان آن نیستند.
دعوت از ایران و سوریه در کنفرانس مربوط به عراق، سفر اخیر خاویر سولونا و مذاکرات او با لاریجانی و اعلام ضروزت مذاکرات مستقیم امریکا و ایران از طرف او و همچنین سفر-های احمدی نژاد به عربستان که مفاد و مضمون آنها بطور واقعی علنی نشد روند سیاسی و دیپلماتیکی هستند برای خاتمه دادن به جنگ داخلی عراق، برون رفت از بحران و تقسیم و تثبت قدرت بین آمریکا و رژیم اسلامی. و یا به عبارتی یک نوع معامله سیاسی.
در واقع، این سیر دیپلماتیک، خاتمه به مذاکرات غیر علنی و پنهانی آمریکا با ایران، پیشبرد روابط دیپلماتیک آزاد، و پذیرش رژیم اسلامی بعنوان قدرت سیاسی منطقه است. آمریکا باید برای بسیاری از مسائل با رژیم اسلامی وارد مذاکره شود. اگر همه پارامتر-ها، همه شرایط بدون هیچگونه مشکلی و یا بدون هیچ حادثه مهمی و طبق پیش بینی-ها مسیر خود را طی کنند، بزودی علیرغم فحاشی-های نمایشی احمدی نژاد و جورج بوش باید شاهد تغیرات و تحولاتی در عراق و مسائل داخلی ایران منجمله بحران هسته-ای باشیم. مگر اینکه شرایط و حادثه-ای پیش بینی نشده و توجیح نشده این روند دیپلماتیک را به نقطه کور خود منتهی کند.
به صدای دمکراسی شورائی گوش کنید
رادیو دمکراسی شورائی، روزهای یکشنبه، سهشنبه، پنجشنبه و جمعهی هر هفته از ساعت ۵ / ۸ تا ۵ / ٩ شب، روی طول موج کوتاه ردیف ٢۵ متر، فرکانس ١٢١٢۰ کیلو هرتز پخش میشود.
گزارشی از تظاهرات علیه اجلاس "جی ۸ " در روز شنبه در آلمان.
روز شنبه ١٢ خرداد شهر رستوک در شمال آلمان ناظر اعتراض دهها هزار تن به سیاستهای سرمایهداری جهانی بود. تظاهرات از دو نقطه شهر، پشت ایستگاه مرکزی قطار شهر و خیابان محل ورود اتوبوسهای تظاهراتکنندگان، در ساعت یک بعد از ظهر آغاز شد. قرار بود این دو صف در بندر رستوک به هم بپیوندند و برای بعد از پایان راهپیمایی و تجمع، از ساعت 6 به بعد برنامه موزیک تدارک دیده شده بود.
از بلندگو، سخنرانیهایی از سوی احزاب و سازمانهای مختلف و به زبانهای گوناگون پخش میشد. سازمانها و گروهها و احزاب و اتحادیهها و... هر یک صف خود را میآراستند و پرچمها و شعارهای خود را نظم میبخشیدند. آن چه روشن بود، این دریای رنگارنگ انسانها و پرچمها، خواستههای یکسانی ندارند. آن چه آنها را به هم پیوند میداد، مخالفتشان با استثمار و غارت و تباهی و پلیدی نظام سرمایهداری بود. کسانی بودند که خواهان رفتار "انسانیتر" سرمایهداری بودند و نیز کسانی که ایجاد دنیایی انسانی را بدون نابودی سرمایهداری میسر نمیدانستند.
کمی از ساعت ١ گذشته بود که صف به حرکت درآمد. ما نیز به همراه تعداد زیادی از ایرانیان چپ و تبعیدی و مهاجر و سازمانهای انقلابی و سوسیالیستی و تعداد زیادی هم که از ایران و به همین منظور برای شرکت در مراسم و تظاهرات علیه نظم ضد انسانی سرمایه به آلمان آمده بودند به صف پیوستیم. یکی از این گروهها "آنتی فاشیستها"ی آلمانی، موسوم به "اتونومها" بودند. آنان لباسی سراسر سیاه بر تن میکنند، کلاه لبهداری سیاهی بر سر دارند و کلاه لباس خود را نیز بر سر میکشند و عینکهای آفتابی سیاه بر چشم. عده بسیاری نیز صورتهای خود را میپوشانند تا دوربینهای پلیس و مطبوعات قادر به شناسایی آنها نباشد. این گروه رزمنده، به عادت معمول خود، بلوکی تشکیل داده بودند به این شکل که از جلو عقب و دو طرف، پیرامون خود را با پارچههایی که روی آنها شعار نوشته شده بسته بودند، تا بیگانهای نتواند وارد صف آنان شود. به همین دلیل به "بلوک سیاه" معروفند و از جمله کسانی هستند که در زد و خورد با پلیس و نژادپرستان آلمانی همواره در صف مقدم هستند. در طول راهپیمایی نیز هر گروه و حزب و سازمان، شعار خود را میداد. شعار "بلوک سیاه" عمدتاً "زنده باد همبستگی بینالمللی"، "انقلاب"، "آنتی کاپیتالیسم" ("ضد سرمایهداری") بود. در طول راه حضور پلیس چندان محسوس نبود. هر چند در محلهای مهم از نظر دولت (مثلاً نزدیک فروشگاههای بزرگ زنجیرهای که یکی از هدفهای حمله گروههای رادیکال آلمانی است یا هتلی که هیئت "نمایندگی آمریکایی" اقامت داشت) تراکم پلیس و آمادگی عکسالعمل به حملات احتمالی، کاملاً مشهود بود. در طی راه به ماشین پلیس رنگ پرت شد و شیشه فروشگاه و یک بانک نیز خرد شد. در بندر، از قبل یک سکوی بزرگ با بلندگوهای قوی نصب شده بود. همچنین غرفههایی که غذا و نوشیدنی میفروختند. کمی پس از ورود متوجه شدیم که در خیابانی موازی با دریا و در نزدیکی سکو، درگیری وجود دارد. گفته میشد که گروهی به یک ماشین پلیس حمله کردهاند. ما نیز به سوی این محل دویدیم. در زمان کوتاهی، سنگهای پیادهروها از جا درآمد و همراه با چوب و شیشههای آبجو در هوا و به سوی پلیس به پرواز درآمدند. پلیس نیز مسلح به لباسهای ضد گلوله و سپر و کلاه خود و باتوم و اسلحه، به صورت یک بلوک به سوی تظاهراتکنندگان حمله میآورد. خیابان به منطقه جنگی تبدیل گردید. اکثر حملهکنندگان را اعضای گروههای آتانوم تشکیل میدادند. اما با گذشت زمان جوانان گروههای دیگر نیز به آنها پیوستند. در تمام مدت نیز هلیکوپتری در بالای منطقه پرواز میکرد و با صدای بلند خود بر تشنج موجود میافزود. با وجودی که از بلندگوی سازماندهندگان مرتب درخواست میشد، هلیکوپتر پلیس و نیروهای پلیس کنار بکشند تا نظم تظاهرات مجددا برقرار شود، اما پلیس به آن تن نمیداد و آشکار قصد داشت تا تظاهرات را به آشوب بکشاند تا افراد هر چه بیشتری را مجروح یا دستگیر کند و از تعداد معترضان در روزهای بعد بکاهد. بعد از مدت کوتاهی سراسر این خیابان بلند به منطقهای پر از سنگ و شیشه خرده تبدیل شد. در گوشهای از آن، اتومبیلی به آتش کشیده شد و دود فضا را پر کرد. پلیس نیز در مقابل با پرتاب گاز اشکآور سعی میکرد با تظاهرات کنندگان مقابله کند. چیزی نگذشت که ماشینهای آبپاش وارد صحنه شدند و بدون توجه به این که بخشی از تظاهراتکنندگان اصلاً در این درگیری شرکت ندارند به سرعت در خیابان مانور دادند و به پاشیدن آب با فشار زیاد به حاضران اقدام کردند. یا پلیس با همان آرایش بلوکی به سوی مردم هجوم میآورد و بیمهابا مردم را مورد ضرب و شتم قرار میداد و وقتی عرصه کمی تنگ میشد، دوباره عقب مینشست. جمعیت با شعارهایی مثل "بروید گم شوید"، "زنده باد همبستگی بینالمللی"، "آنتی کاپیتالیسم" و... رو به پلیس فریاد میکشیدند.
در این میان صحنههای جالبی نیز وجود داشت. دلقکهایی که پلیس را به تمسخر گرفته بودند و از دست پلیس نیز کاری ساخته نبود. یا در انتهای تظاهرات که بخشی از جمعیت، به دور پلیس حلقه زده بود و میرقصید.
باری در پایان مشخص شد که منظور پلیس از بازی موش و گربه چه بود. تمام تظاهراتکنندگان در محاصره پلیس درآمدند و تنها یک خیابان کوچک باز گذاشته شد. سر خیابان، نیروهای پلیس و دو ماشین آبپاش مستقر شده بودند تا هر حرکتی را سرکوب کنند. از آن جا تا ایستگاه مرکزی قطار تقریباً نیم ساعت پیاده راه بود و هر کس که میخواست به محل کمپ خود بازگردد باید تا آن جا پیاده میرفت، زیرا رفت و آمد قطارها و اتوبوسها قطع شده بود. در تمام طول راه، خیابانها و معابر و کوچهها بسته شده بودند و همه باید از یک مسیر برای رسیدن به ایستگاه استفاده میکردند. در طول راه، پلیس مردم را بازرسی بدنی میکرد و هر فرد مشکوک یا سیاهپوشی را که میخواست بازجویی یا دستگیر میکرد. به گفته مقامات رسمی در این درگیریها بیش از ۴۰۰ پلیس و ۵٢۰ تن از معترضین زخمی شدند. تعداد بسیاری نیز دستگیر شدند. این تظاهرات که قانونی نیز بود، نشانه کاملاً بارزی بود از "دمکراسی" سرمایهداری. نشانهای از مبارزه نابرابر جوانانی که جز سنگ در دست و ایدهی دنیایی بهتر در سر ندارند و پلیس تا دندان مسلح.
روزهای آینده شاهد تلاش گسترده تر نیروهای صلحدوستی که از سرتاسر جهان به این ناحیه برای مقابله با بربریت جهانی سازی سرمایه اشغالگر و غارتگر آمده اند و عمدتا هم نسل جوان بین ۱۸ تا ۲۵ سال از دختر و پسر با ملیتهای گوناگون هستند خواهیم بود . جای تمامی همشهریان مبارز و مقاوم را هم خالی میکنیم.
با امید به برقراری صلح و امنیت در جهان.
با سلام ! هر عقل سلیمی میداند که ُ هر نظامی فاسد و ضد انسانی و یروس های خاص خودش را باز تولید میکند. بعضی از نوشته های با لا چیزی جز تراوشات مغز همین ویروس ها نیست. برخورد های انسانی ما و همبستگی و حمایت ما از ارزشهای انسانی یگانه پاد زهر یست در برابر این ویروس های مفلوک ! پیروز باشید.
وارش جان خائن تر از خودت تو انزلی هست؟یه زمان که واسه شجاع کار میکردی الانم شاید واسه حق شناس جونت.واسه یه صومعه سرایی بدبخت .خائن تر از همه!!!!!!!
واسه یه سایت زشت که وارد مسائل سیاسی بشه.نه سایتت سایته که آدم بهش افتخار کنه نه خودتون آدمای سیاسی هستید.برو درستو بخون تا بتونی ۲ تا دونه چیز جدید واسه شهرت داشته باشی که اینقدر سنگ قدیمی بودنتون به سینه می زنید.
واسه اون رفیقاتم متاسفم.
سایتت خوبه فقط یکمی جذابت ترش کن