هیچ کس نمی داند ماهی قرمز کی و از کجا آمده، چگونه بر سر سفره هفت سین نشسته و حضورش دقیقاً برای چیست، اما همه می دانند که تحویل سال در غیاب او به دل نمی چسبد.
چند روزی اهل خانه را شاد نگاه می دارد و کودکان را سرگرم، بی آنکه کسی بفهمد او حتی با صدای بلند تلویزیون سکته می کند و بدنش با آفتابی که از پنجره می تابد، ذره ذره می سوزد!
او همان موجودی است که روزگاری در باور ایرانیان گاوی بر پشت داشت و گاو، جهان را بر شاخ نهاده بود؛ اما حالا باید در خانه همانان دو سه هفته ای را با زجر و محنت به سر آرد تا بمیرد!
قدیم تر ها که خانه ها بزرگ و حیاط دار بود، او هم در حوض وسط حیاط جایی برای خود می یافت و اهمیتی نمی داد که وقت تحویل سال چند ساعتی را در تنگ کوچک بلورین سر کند، اما در روزگار آپارتمان نشینی، تنها خانه او تنگ تنگ است و بس.
آیا او همان ماهی قرمز کوچولو است که می گویند نشان از وهمن امشاسپندان دارد و جانداران را پشتیبان است!
ماهی – سرخ یا غیرسرخ – آن گونه که دکتر محمود روح الامینی استاد مردم شناسی دانشگاه تهران می گوید در نماد شناختی ایرانی نشان از زندگی دارد و از آن رو در کنار هفت سین نوروزی قرار می گیرد که نوروز سرآغاز زندگی دوباره طبیعت است و حضور ماهی از میان انبوه حیوانات اشاره ای است به این آغاز.
البته کسی نمی داند که این موجود (بی آنکه نامش با حرف سین آغاز شود) از چه زمان پای ثابت سفره هفت سین شده است؛ چرا که به گفته روح الامینی «ما نه فقط درباره ماهی، بلکه حتی درباره هفت سین، کوچکترین اطلاعی در نوشته ها و متون کهن پارسی نمی یابیم. مراسم نوروزی اغلب در خانه ها برگزار می شده و چون تاریخ نگاری ایران یکسر معطوف به موضوعات رسمی و شاهانه بوده، توجهی به آن نکرده است.»
دکتر میرجلال الدین کزازی استاد ادبیات دانشگاه شهید بهشتی نیز همچون روح الامینی نمی تواند ردپایی از ماهی سرخ در آبشخورهای کهن به دست دهد، اما درباره کارکرد ماهی در فرهنگ و باور شناختی ایرانی سخنان درخوری دارد: «ماهی از آن روی که با آب در پیوند است، پدیده ای خجسته و بشگون و اهورایی شمرده می شود و به نشان فال نیک در خان نوروزی نهاده می آید. از سوی دیگر شاید بتوان این نشانه را هم مانند دیگر نشانه ها و نمادهایی که در خان نوروزی یا هفت سین می بینیم، در پیوند با ستایش روشنایی و خورشید دانست.»
به هر روی ماهی سرخ نوروز تا از اعماق اسطوره ها به پای سفره هفت سین بیاید، راهی دور و دراز و گاه پرمشقت را می پیماید. این ماهی دوست داشتنی که به طور متوسط بین ۱۲ تا ۲۰ سال عمر می کند و در موارد نادری ۳۰ و ۴۰ را از سر می گذراند، از خانواده کپور ماهیان است و حدود ۱۵۰۰ خواهر و برادر دارد که برخی چون او تزئینی و برخی خوراکی اند.
در ردیف ماهیان گرم آبی و پرطاقت جای می گیرد و می تواند با اکسیژن بسیار کم به زندگی ادامه دهد. از این رو تکثیرش فرایند پیچیده ای ندارد و در خانه های روستایی و با امکانات ابتدایی نیز صورت می پذیرد.
کار تکثیر اغلب بی آنکه آسیبی به ماهی برسد، انجام می گیرد و اگر در واحدهای بزرگ و تحت نظارت باشد با استانداردهای بهداشتی همخوانی دارد. اما گرفتاری ماهی قرمز از زمانی آغاز می شود که پای در چرخه توزیع می نهد. هزاران هزار ماهی در دبه های کوچک و بزرگ، سوار بر وانت یا کامیونت یا حتی پشت خودروهای سواری به مراکز فروش حمل می شوند و خود را در مرحله قیمت گذاری می یابند.
آنها که می مانند سهم دستفروشانی هستند که کلی چشم مالیده اند تا شب عید فرارسد و از این رهگذر پولی به دستشان آید. اما چه بسیار ماهی قرمزهایی که نیمه جان بر سفره هفت سین می نشینند، زیرا بر اثر تعویض مکرر آب، دست بردن در تنگ یا تکان های شدید دچار سکته شده و در آستانه مرگ قرار دارند.
مردم در خانه ها ماهی قرمز را در تنگ های کوچک رها می سازند و گاه از سر دوستی با ماهی تلنگری هم به تنگ می زنند تا به حرکت درآید. آنها که مهربانترند ، مرتب آب ماهی را عوض می کنند و غذا برایش می ریزند؛ غافل از آن که تلنگر و تعویض چیزی نیست مگر یک شوک بزرگ به ماهی و غذای زیاد در حکم سم مهلک!
اما آنان که از مهربانی بی بهره اند، ماهی را یکسر به فراموشی می سپارند و آنقدر آب تنگ را عوض نمی کنند تا ماهی به شکل دردناکی می میرد!
پس عجب نیست که اعلام شود از ۱۵ اسفند سال گذشته تا ۱۵ فروردین امسال دست کم ۵ میلیون قطعه ماهی بر اثر بیماری، سکته و نگهداری نادرست جان سپرده اند. پیکر آنها میان زباله ها یا کنار جوی، هدیه نوروزی شهروندان به گربه های ولگرد شهر بوده است!
هم از این روست که یک متخصص محیط زیست می گوید: «اگر مردم می دانستند که حتی تولید صدا در ماهی قرمز ایجاد ترس و مرگ می کند، اگر می دانستند که در آب کلردار آرام و بی صدا می سوزد و نیاز به جای وسیع و آب پرخزه دارد، آن وقت هرگز ماهی های قرمز را قربانی سفره های هفت سین خود نمی کردند.»
رئیس انجمن موبدان زرتشتی بر این باور است که ماهی قرمز از هفتاد سال پیش به این سو (و گویا از چین) وارد آیین نوروزی شده و بهتر است که همان سیب شناور در آب نماد گردش خورشید در آسمان باشد و ماهی قرمز از سفره هفت سین کنار رود.
این نظر اما، تفاوت آشکار با رأی روح الامینی و کزازی به عنوان دو فرهنگ پژوه برجسته دارد که حضور ماهی بر خان نوروزی را – آن هم به مثابه نماد زندگی – برگرفته از اسطوره های ایرانی می دانند.
ولی تا آنجا که به ماهی قرمز مربوط است، اگر تاب آورد و عید را از سر بگذراند، چند گونه سرنوشت را پیش روی خویش می یابد: یا در تنگ می ماند تا بمیرد یا اگر خوشبخت باشد به حوض خانه ای راه می برد.
شاید هم در روز سیزده بدر به آبگیرهای طبیعی سپرده شود و جای وسیعی برای خود پیدا کند. با این حال حتی یک حساب سردستی نشان می دهد که محتمل ترین گزینه برای موجودی که نماد زندگی در سفره هفت سین است، مرگ است!
حتی اگر نیمی از ۶۰ میلیون ماهی عرضه شده در شب عید زنده می ماندند، سال دیگر کمتر خانواده ایرانی نیازمند خرید ماهی قرمز بود، ماهی قرمزی که می گویند نشان از وهمن امشاسپند دارد و جانداران را پشتیبان است...
آن موقع که تازه زمزمه هایی از آوای اینترنت به گوش انزلیچی ها میرسید، زمانیکه هنوز هیچ سرویس دهنده ای در شهر کوچکمان وجود نداشت فکر اولیه تاسیس یک وبسایت در مخیله دو نفر جای گرفت. دو نفری که خودشان هم مانند خیلی های دیگر چیز زیادی از دنیای روبرویشان نمی دانستند. همفکری و البته اتحاد آن دو باعث ایجاد گروهی شد که شاید هنوز هم همدیگر را ندیده اند ولی به دلایل مختلف در کنار هم جمع شدند و تیمی بیست و دو، سه نفری تشکیل دادند و هر کس گوشه ای از کار را بر عهده گرفت. خوشبختانه استقبال هم خوب بود . دیوار یادگاری وارش گواهی میداد که همشهریان ، چه آنان که در داخل ایران بودند و چه آنان که در غربت به سر میبردند ،از آنچه در صفحات اینترنتی منتشر میشود رضایتی نسبی دارند.تیم هم به فکر بهبود کار بود. همه انتظار داشتند نتیجه کارشان را به نوعی ببینند. کارها کم کم جهت میگرفت و آن عده که کم طاقت تر بودند از گروه جدا می شدند ، عده ای دیگر به جای آنها را میگرفتند و به این صورت کار تنوعی هرچند جزئی به خود میگرفت.
سعی بر آن یود که این همبستگی حفظ شود. هر چند اواخر تعداد رفتگان بیشتر از ملحق شوندگان بود اما هسته مرکزی همچنان به فکر نگهداری و ادامه کار بود. آمار امیدوار کننده بود ولی ارتباط.... صفر....
شاید مقصر همان هسته مرکزی باشد و شاید هم .... اصلا بگذریم و به قول گیلکان " کهنه قبایَ چو نزنیم" برویم سر اصل مطلب.
شماره اول وارش به وسیله یک ISP از رشت منتشر شد. الان در شهر کوچکمان چندین سرویس دهنده اینترنت کار خدمات رسانی را – هرچند نصفه نیمه و ناقص – انجام می دهند.
وارش تنها بود . بعد از دوسال مناره (که آن نیز دچار فراموشی شد!) آمد که آن هم خود حکایتی طولانی دارد.
اخیرا نیز وبسایت های زیادی وارد این جهان مجازی شده اند :
و...
خوشحالیم
خوشحالیم از اینکه با یک جستجوی کوچک در اینترنت اطلاعات فراوانی از شهرمان بدست می آید. وارش را نمی توان بنیان گذار تمامی اتفاقات دانست که پیشرفت کند تکنولوژی در شهرمان باعث خیلی اتفاقات دیگر هم شده وخواهد شد! اما آغاز گر راهی بودیم که همچنان رهرو دارد و همچنان به رهروان آن اضافه میشود.
حرف های ما هنوز ناتمام...
تا نگاه می کنی: وقت رفتن است
باز همان حکایت همیشگی!
پیش از آنکه باخبر شوی
لحظه عزیمت تو ناگزیر می شود.
آی...
ای دریغ و حسرت همیشگی!
ناگهان چقدر زود دیر می شود!
«قیصر امین پور»
شاید باور کردنی نباشد، اما گسترش تفکر لمپنیسم وقلدر مآبی در شهر می رود که دیگر به عنوان یک اصل جدایی ناپدیر از اذهان عمومی گردد که این می تواند زنگ خطری جدی برای جو فرهنگی شهر باشد.و من از این رویه به آبائیت تعبیر می کنم. این رویه چیست؟ جز اینکه هر نوع تفکر معتدل و درست را برای پیشبرد امور نفی کرده و یالهای باز و نزاع های خیابانی جزو ارکان اصلی این سیستم محسوب می شود .گویا دریایی که شهرمان را زیبا تر کرده این توهم را که ما هم چون دریا بزرگ هستیم را به وجود آورده است.
از کودکی هم به فکر قوی نشان دادن خود هستند وقبول کنیم که «من او را زدم- او آن را زد –پس من آن را هم می زنم» ورد زبان خیلی ها شده و گرایش نسل جوان به ورزش بدن سازی فقط نمی توان به ورزش و سلامتی ربط داد و اگر قضیه ورزش است ، پس این پودر رستم ساز وهزار ویک داروی صد در صد مضر که بدن ها را چون پفک بالا می آورد برای چیست؟؟به طرز راه رفتن بعضی ها در خیابان نگاه کنید!
نزاع های خیابانی را هر روز در سطح شهر نه یکی ، نه دو تا ، بلکه هم بیشتر می بینیم. و اگر در گذشته این دعوا ها را به مسایل ناموسی نسبت می دادند ، حالا دیگر خسادت و عقده های اجتماعی ومشکلات تربیتی باعث شده تا عده ای انسانهای بی سروصدا ومتشخص ومتفکر جامعه را هدف بگیرند ! شاید شما هم با آنها برخورد داشته اید.در حال عبور از خیابان کسی پشتتان را می زند و چیزی می کوید که اگر خود را به خری بزنید که هیچ در غیر اینصورت شاید چاقویی هم نصیبتان شود و این چاقو زدن که من از اسمش بسیار می هراسم و زدنش جرات بالایی می خواهد حالا دیگر مثل خرمای خیراتی شده و هر کس وناکس حتی مثل ساعت مچی آن را حمل می کند .به نظر شما آیا مصرف مخدر که اعتماد به نفس کاذب ایجاد می کند تاثیر کمی در این زمینه دارد؟
نمی دانیم آیا درست است بگوییم به امید روزی که روشنفکر ایرانی به آن قدرت و توانایی بدنی برسد که با مغلوب کردن اوباشان و ارازل دیگر حرفی برای آنان باقی نگذارند .از خود می پرسیم پس تفاوت روشنفکر و اوباش کجاست ؟
بهتر است این وسعت دریای خزر را به دلهایمان دعوت کنیم ،درونمان را چو دریا وسعت ببخشیم و به همه آنها که هنوز هم استفاده بازو برای پیشبرد امور را در هزاره سوم ترجیح می دهند بگوییم که:
بروید ای دلتان نیمه که در شیوه ما
مرد با هر چه ستم هر چه بلا می ماند.
شهر زیبای بندرانزلی که با بهرهمندی از دریای خزر، ساحل ماسهای ، تالاب بینالمللی ، بوستان ساحلی و دیگر جاذبههای طبیعی از قطبهای مهم گردشگری گیلان و کشور بشمار میرود، فاقد یک دفتر گردشگری است .
این در حالیاست که به اعتقاد صاحب نظران ایجاد دفتر گردشگری میتواند علاوه بر اطلاع رسانی و معرفی جاذبههای مختلف ، در برنامهریزی ،ساماندهی و رونق صنعت گردشگری این منطقه و در نتیجه ایجاد اشتغال در این بخش موثر واقع شود.
"محمود نوشازر" کارشناس بازنشسته امور گردشگری ارشاد بندرانزلی در این باره گفت : جمعیت شناوری که چند ماهدرسال به عنوان گردشگر بهانزلی میآیند نیازمندیهایی دارند که چنین دفتری با امکانات بالقوه خودمیتواند نسبت به سامان دهی آن اقدام کند.
وی اظهار داشت : توسعه صنعت گردشگری و بهرهمندی از مزایای بیشمار آن از طریق فعال نمودن این بخش و توجه کارشناسانه و فراگیر به کلیه راههای مناسب رونق آن امکان پذیر است.
وی متذکر شد : ایجاد دفتر گردشگری در شهرهایی که دارای جاذبههای خوب گردشگری هستند میتواند به عنوان نخستین گام مورد توجه قرار گیرد.
یکی از اعضای شورای اسلامی شهر انزلی نیز به ایرنا گفت : با توجه به این که انزلی از قطبهای گردشگری ایران و گیلان است سرمایهگذاری در این بخش از نظر رونق گردشگری در کشور و اشتغالزایی بهحال این منطقه بسیار موثر است.
" بهمن زنجان خواه " افزود: میتوان با بهینهسازی اماکن زیبایینظیر تالاب ، پلهای قدیمی ، طرحهای سالمسازی و آثار فرهنگی تاریخی شهر شمار گردشگران را افزایش داد.
به اعتقاد وی با سرمایهگذاری در صنعت گردشگری میتوان بسیاری از معضلات اقتصادی و اجتماعی شهر را حل کرد.
مدیر هتل پوریا معتقد است : دفاتر گردشگری میتوانند با بررسی نیازهای مسافران و انتقال آن به مسوولان شهرستان زمینه ایجاد امکانات مناسب را فراهم کنند.
" سید محیالدین جوکار " نصب تابلوهایی که در آن مناطق دیدنی ، هتلها و شماره تلفنهای ضروری برای مسافران قید شده باشد را از جمله اقداماتی دانست که این دفاتر گردشگری میتوانند در نقاط مناسب از قبیل ورودی استان انجام دهند.
معاون گردشگری و فرهنگی سازمان میراث فرهنگی و گردشگری گیلان با تائید لزوم ایجاد این دفتر گفت : قبلا دفاتر گردشگری تنها در مرکز استانها وجود داشت اما افزایش آنها در برنامه سازمان قرار دارد.
" بیژن زهاب " در مصاحبه با خبرنگار ایرنا افزود: هماکنون در آستارا و چابکسر دفاتر گردشگری میراث فرهنگی در حال ساخت است.
وی خاطرنشان کرد : طبق برنامه سال ۸۶تعداد این دفاتر در گیلان به ۸ مرکز افزایش خواهد یافت که انزلی نیز جزء این مراکز است.
زهاب همچنین متذکر شد: نوروز ۸۶مراکز اطلاع رسانی موقت در ورودی تمامی شهرهای استان گیلان ایجاد میشود.
معاون گردشگری گیلان همچنین از امضای تفاهمنامه همکاریهای مشترک با سازمان هلال احمر در خصوص ارائه اطلاعات در زمینه گردشگری به مسافران خبر داد.
صاحب نظران توسعه حیطه فعالیت ایندفترها از دادن اطلاعات به برنامهریزی در جهت جلب گردشگر ، غنیسازی اوقات مسافران با برنامههایی از قبیل گردش ، دیدار از مناطق طبیعی و آثار تاریخی و فرهنگی، آشنایی با آداب و رسوم ، هنرها و ویژگیهای هر منطقهرا جهت فعالنمودن صنعت گردگشری ضروری میدانند.
بر اساس آمارهای ارائه شده شمار دیدارکنندگان از بندرانزلی به بیش از دو میلیون نفر در سال میرسد.
منبع: ایرنا